نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    فرسود پاي خود را چشمم به راه دور تا حرف من پذيرد آخر كه : زندگي رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود. *** دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود، پايان شام شكوه ام صبح عتاب بود. *** چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست: اين خانه را تمامي روي آب بود. *** پايم خليده خار بيابان. جز با گلوي خشك نكوبيده...
  2. @ RESPINA @

    شعر نو

    بزرگي بود و از اهالي امروز بود و با تمام افقهاي باز نسبت داشت و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد. *** صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود و پلك هاش مسير نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هواي صاف سخاوت را ورق زد و مهرباني را به سمت ما كوچاند *** به شكل خلوت خود بود و عاشقانه...
  3. @ RESPINA @

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تاريكي، پيچك وار، به چپرها پيچيد، به حناها، افراها. و هنوز، ما در كشت، در كف داس. ما مانديم،تا رشته شب از گرد چپرها وا شد، فردا شد. روز آمد و رفت. تاريكي، پيچك وار، به چپرها پيچيد، به حناها، افراها. و هنوز، يك خوشه كشت، در خور چيدن نه، ياد رسيدن نه. و هزاران روز، و هزاران بار تاريكي، پيچك...
  4. @ RESPINA @

    رد پای احساس ...

    به كنار تپه شب رسيد. با طنين روشن پايش آيينه فضا شكست. دستم را در تاريكي اندوهي بالا بردم و كهكشان تهي تنهايي را نشان دادم، شهاب نگاهش مرده بود. غبار كاروان ها را نشان دادم و تابش بيراهه ها و بيكران ريگستان سكوت را، و او پيكره اش خاموشي بود. لالايي اندوهي بر ما وزيد. تراوش سياه نگاهش...
  5. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    آبي بلند را مي انديشم، و هياهوي سبز پائين را ترسان از سايه خويش، به ني زار آمده ام تهي بالا مي ترساند، و خنجر برگ ها به روان فرو مي رود. دشمني كو، تا مرا از من بركند؟ نفرين به زيست: تپش كور! دچار بودن گشتم، و شبيخوني بود . نفرين ! هستي مرا بر چين، اي ندانم چه خدايي موهوم ! نيزه من، مرمر...
  6. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    روشني است آتش درون شب و ز پس دودش طرحي از ويرانه هاي دور. گر به گوش آيد صدايي خشك: استخوان مرده مي لغزد درون گور. *** دير گاهي ماند اجاقم سرد و چراغم بي نصيب از نور. *** خواب دربان را به راهي برد. بي صدا آمد كسي از در، در سياهي آتشي افروخت. بي خبر اما كه نگاهي در تماشا سوخت. *** گر چه مي دانم كه...
  7. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    در هواي دوگانگي، تازگي چهره ها پژمرد بيائيد از سايه - روشن برويم بر لب شبنم بايستيم، در برگ فرود آييم . و اگر جا پايي ديديم، مسافر كهن را از پي برويم . برگرديم، و نهراسيم، در ايوان آن روزگاران، نوشابه جادو سر كشيم . شب بوي ترانه ببوييم، چهره خود گم كنيم . از روزن آن سوها بنگريم، در به نوازش خطر...
  8. @ RESPINA @

    رد پای احساس ...

    انجير كهن سر زندگي اش را مي گسترد. زمين باران را صدا مي زند. گردش ماهي آب را مي شيارد. باد مي گذرد. چلچله مي چرخد. و نگاه من گم مي شود. ماهي زنجيري آب است، و من زنجيري رنج. نگاهت خاك شدني، لبخندت پلاسيدني است. سايه را بر تو فرو افكنده ام، تا بت من شوي. نزديك تو مي آيم ، بوي بيابان مي شنوم: به تو...
  9. @ RESPINA @

    چطوری خوارم خوبی؟ سری نمیزنی انشاالله هر جا هستی شاد باشی

    چطوری خوارم خوبی؟ سری نمیزنی انشاالله هر جا هستی شاد باشی
  10. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  11. @ RESPINA @

    یادش بخیر قدیمها

    یادش بخیر قدیمها
  12. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  13. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  14. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  15. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  16. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  17. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  18. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
  19. @ RESPINA @

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است

    یک درخت با ساقه های خیالی با خاطره برگهای که سبز بود آینه میداند این تمام من است
بالا