نتایح جستجو

  1. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    چقدر بغض بخوانم سکوت بنویسم؟ چقدر حرف دلم را منوط بنویسم؟ چقدر درّه بمانم به قلّه خوش باشم؟ به پای دامنه‌ها از سقوط بنویسم؟ چقدر دست من از پا درازتر باشد؟ برای آمدنت هی قنوت بنویسم؟ چه می‌شود که بیایی و شعرهایم را به خط بوسه به زیر گلوت بنویسم؟ و یا به جوهری از رنگ سیب روی لبت دو آیه...
  2. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    77 77 من، میز قهوه‌خانه و چایی که مدتی‌ست… هی فکر می‌کنم به شمایی که مدتی‌ست… «یک لنگه کفش» مانده به جا از من و تویی در جستجوی «سیندرلایی» که مدتی‌ست… با هر صدای قلب، تو تکرار می‌شود ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی است… هر روز سرفه می‌کنم اندوه شعر را آلوده است بی‌تو هوایی که مدتی‌ست…...
  3. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل بخت بد بین، از اجل هم ناز میباید کشید....
  4. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    عبور شوهر من از کنار شوهر تو جدا جدا شدن ِ خاطرات آخر تو به بوی مردگی یک اتاق، توو رفتن فقط برای در آوردن غم از سر تو لباس خواب تو را چنگ می زنم از شب کشیده می شوم از دست های لاغر تو به سطح خوشحال ِ زندگی ِ آدم وار!! فرو شدن ته دنیای زودباور تو عبور شوهر من پشت بی تفاوتی ِ عبور...
  5. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    من بودم؟ در زن؟ در خط چشم هایی که به شب می کشید، تن من لا به لای نگین های انگشتری سنگی عروس شدم عروس دریایی… # دریا همیشه دست به دامان ساحل است # کارم از انگشتری سنگی به سنگ کشید از سنگ بِ زن آبستن شب های بی اعتباری هستم. آبستن؟ من؟
  6. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    پرهایم را می‎کَنَم شانه‌های شب‌زده‌ام را شب‌بو می‌کارم سایه‌ام را ساز می‌زنم، دلم را قاط می‌کنم و تا می‌کنم در جیبم روی تیتر تنهایی‌ام تف می‌اندازم، دیوانه‌گی‌هایم را به‌زمین می‌زنم تا آخرین هجای دلم می‌دوم. اگر مسخره‌ام نمی‌کنید: انگشت لای موهایم می‌برم، جمجمه‌ام را ناز می‌کنم و خودِ...
  7. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    روی دود سیگار دختری پوسیده باله می‌رقصد توی گوشی تلفن کسی مدام فوت می‌کند مردمکان را دوخته‌ایم به مونیتور با این صفحه کلید هیچ دری باز نمی‌شود
  8. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    پشت سر می‌گذارمش آرام ، پشت لبخــندهای آجـری اش پشت آن لحظه‌ای که له شده در «دوستت دارم» تظاهری اش می‌تکانم غبار شالم را ، و به این نقطه می‌رسم که چقدر عاشق روستایشان بــــوده ، عاشـــــق دخـــــتران چادری‌اش چه عذاب آور است وقتی که یازده ســـــال تلخ طی شــــود و او...
  9. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    عباسی پارک را هل می‌دهد تاب می‌خورد و من می‌خوانم خدا من را می‌افتد وسط گرگم به هوایی می‌شوم برعکس دختری که اتل متل تولوله ی تفنگ قایم باشک بازی می‌کند و من پاهایم ورچیده می‌شود از اینجا ردپای خدا می‌افتد در خواب‌هایم چند گاو را خورده می‌شوم حالا به عکس های قد کوتاه که نگاه...
  10. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    به صدایت که بی دریغ به فضا می‌بخشی دل داده‌ام به نگاهت بسان پروانه‌ها که در تلاقی نور بی‌تابند به تحرک ران‌هایت که ابدیت را با خود می‌برند خانه از غرور لبریز است وقتی دیوارها به سایه‌ات تکیه می زنند تو را چه آفریده خدا ! چگونه آفریده خدا ! سرخرگ و سیاهرگ قلبم نمی‌دانند که بدون تو زمان...
  11. رییس جمهورقلبها

    26

    :gol: تقدیم به شما
  12. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    به معاد ایمان دارم من به خدا به رستاخیزِ نگاه ها هم ایمان داریم ما به خدا کج که بشوی خم که بشوی صبر که بکنی یک تاکسیِ قراضه ی عبوری سوارت می کند لمست می کند می بردت توویِ مسیرِ ذهنی توویِ سوره هایِ سردِ صبوری که انکار می کنند که پیکار می کنند
  13. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    دوره، دوره ی رخوت است و سرما پول برای دفترِ مشقِ فرزند "اس" می دهی از "یونی" به بابا یک میلیون و هفتصد برایم بفرست بالا زوزه ی شغالان از پشتِ خوابگاه اتاقِ کناری هم قلیان و سوزِ سرما چند دقیقه به صبح مانده صبحِ به دار آویختنِ تقوا
  14. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    محبت را دیدم: زندانیِ سکه هایِ نیم بهارِ آزادی من به گورِ لحظه هایِ خود خندیدم چراغ را دیدم توقف نکردم عشق را دیشب خاکسپاری کردیم
  15. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    زیر پایشان که له شدی روی سرشون جا داری البته به عزت . . . . لا اله الا الله...!
  16. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    دخترکی که عطر تو را زده بود، در خیابان از کنارم گذشت... و این یعنی: "قتل غیر عمد"
  17. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    بهشت زیر پای مادر من نیست! مادر؛ من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم ... زیر پای تو آرزوهایی بود که از آنها گذشته بودی به خاطر من ...
  18. رییس جمهورقلبها

    بزرگترين اشتباه در زندگي شخصي شما ؟!

    اول تشکر از استارتر .نمی دونم کیه (حس رفتن ب اولین پست رو ندارم!).موضوعه تاپیک میشه گفت عالیه (گل) ---------------- کمی تعلل .....
  19. رییس جمهورقلبها

    هذیان ها ی ادبی ، جستاری برای خود بودن در فالب ادبیات

    حیوان خانگی من سنگِ کبودی است که از کودکی دل به تربیتَش بسته ام تا صبور ساکت سالهایِ سال فقط گوش کند.
بالا