گوش كن...
دورترين مرغ جهان ميخواند. شب سليس است ؛ و يكدست... و باز.. شمعدانيها و صدا دار ترين شاخه فصل ، ماه را ميشنوند. پلكان جلوي ساختمان؛ در فانوس به دست؛ و در اسراف نسيم... گوش كن... جاده صدا ميزند از دور قدمهاي تو را چشم تو زينت تاريكي نيست... پلكها را بتكان... كفش به پا كن و بيا...