نتایح جستجو

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

امروز نسیم یار من می آید بوی گل انتظار من می آید وقتست کزان جلوه به رنگی برسم آئینه ام و بهار من می آید

تو نیستی................که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست

دلخوشم با خاطرات هر شب تو روز ها بی تو دارم با دل خود ماجرائی روز و شب

قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد ازین خاک غریب................

شب را باور کرد وروز را در پناه اندیشه ها ٬ خواب من ... در اندیشه ی یک روز به تولد گریستم به انتظار به باور و به یک اندیشه ی سبز ****** .... و از هراس آبی باران آموختم که شب آمده است و در پشت خانه ٬ آشیان کرده و .... صبحدم را به تمنا٬ یافتم و سکوت را به انتظاری دوباره و .... آسمان بارید...

عشق شیری ست قوی پنجه و می گوید فاش هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما

دیشب به خــواب دیدم سـرو روانم آمد ســــرو روان دلکش در بوســـتـانم آمد آن ســــرو قد کشیده و ا ن ماه نو دمیده چــون آهــــوی رمـیده آن دلسـتا نم آمد چشـمان آ بـــیش را روی گــلا بیــش را از شـوق بوسه کردم روح و روانم آمد مـن همچـو قیس عامـر آواره و مسافـر او لیـلـی مهـــاجـــر در...

در زندگی نیامدی روزی به پرسشم مردم کنون به فاتحه بحر خدابیا

دیدی غزلی سرود عاشق شده بود انگار خودش نبود عاشق شده بود افتاد شکست زیر باران پوسید آدم که نکشته بود عاشق شده بود

پایان گره، همیشه گره، ابتدا گره... مفعول فاعلات مفاعیل فا... گره من بودم و خیال دل انگیز او شدن او بود و فکر پر زدن از... سالها گره! مانند زندگی که فقط یک بهانه بود یا نقطه تلاقی دلهای ما: " گره " دنیای ساده دل من هم بهانه بود یک ریسمان سست... و تا انتها گره این رسم زندگیست که باید عبور کرد تا...

همیشه در دل همدیگریم و دور از هم چقدر خاطره داریم با مرور از هم دو ریل در دو مسیر مخالفیم و بهم نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم نه ، تن نده پری من ! تو ورد ها بلدی بخوان که پاره شود بند های تور از...

این واژگان هر آنچه که دارند می دهند تا شعر ها مرا به تو پیوند می دهند حتی برای کشتنم این دشمنان هنوز تنها مرا به جان تو سو گند می دهند با این گدازه ها چه کنم ؟دردهای من بوی گدازه های دماوند می دهند از مادرت بپرس که در وادی شما یک قلب واژگون شده را چند می دهند؟ دیوانگی مجال غریبی است عشق من...

تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم

مائیم و نوای بی نوائی بسم الله اگر حریف مائی

سر سبز ترین بهار تقدیم تو باد آوای خوش هزار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روئیدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

[IMG]

بی گفتگو به کلبه ام ای آشنا بیا بیگانه نیستی که بگویم بیابیا

با تور دلم زود تو را می گیرم از خاطره ی رود تو را می گیرم ای ماهی آبهای روشن ای عشق! از آب گل آلود تو را می گیرم

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند