نتایح جستجو

باران بوی تو را می بارد...:cry:

چندی ست که سخت از خودم لبریزم آن گونه که باید از خودم بگریزم انگار که شیر آب هرزی هستم چک چک چک چک به پای خود می ریزم... جلیل صفر بیگی

دریای شهرمان چنان خسته ست که عنکبوت بر موج هایش تار می بندد گروس عبدالملکیان

کجای جهان رفته ای نشان قدم هایت چون دان پرندگان همه سویی ریخته است باز نمی گردی...می دانم.

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

یادم بماند که من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهاییم

چای می نوشم آه اگر با یک حبه قند شیرین می شدند...لحظه ها

ساده با تو حرف می زنم این پرنده ای که من کشیده ام چرا نمی پرد؟ این ستاره سرد و کاغذی است این درخت بی بهار مانده است دانه های این انار طعم مرگ می دهد من دلم گرفته...هر چه می روم... نمی رسم

این روز ها این گونه ام فرهاد واره ای که تیشه خود را... گم کرده است

دستی که به من بپیوندد، نیست صبحی که به روی ظلمتم خندد، نیست زنجیر فراوان... فراوان...اما چیزی که مرا به زندگی بندد، نیست

تموم کارایی که میخاستم و دلم میخاست تو این مدت انجام بدم و نتونستم رو انجام میدم ... میرم تو این یه ماه لاقل واسه خودم باشم ...

گویی ردیف شیون دارد تار ناکوک دلم بی دست گاه شور تو...

به حرمـــــت نان و نمکی که با هم خوردیم نــــــــان را تو ببر که راهـــــــــت بلند است و طاقتــــــــــت کوتاه نمــــــــــک را بگذار برای من می خواهم این زخم همیشــــــــــه تازه بمانـــــــد...

به نظر من هرکس ازادی اینو داشته باشه که حجاب رو انتخاب کنه یا نه خیلی خوبه ... لاقل با حجاب از بی حجاب شناخته میشه ... الان مثلا همه تو ایران با حجابن ... طرف اون یه تیکه پارچه رو از سرش برداری که سنگینتره ... اینجوری بدتر حجاب رو هم زیر سوال میبرن ...

هر نتی که از عشق بگوید... زیباست حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست گروس عبدالملکیان

آغاز و پایانی نیست تنها دوباره، تنها می شوم

دریایی مهربان باش تا تن به آب دهم بی ترس غرق شدن