نتایح جستجو

جمع امتیازم شد 14 یعنی آمادگی نسبی دارم:biggrin:

کاش نزاریم اینجوری شه اما مثله اینکه بعضی چیزا دست خود آدم نیس

ولی دهه 60 یه چیزه دیگس....;) یادش بخیر

من برچسب زده بودم به دیوار اتاقم مامانم کند راحت شد اما خیلی انرژی اتاقو عوض میکنه مخصوصا چیزی باشه که دوس داشته باشی البته اینا نقاشین ممنون

عالیه ممنون

چه انگیزه ای از ایجاد این تاپیک داشتی دلم هوس همشو کرد:(

یعنی چی؟؟ همشون یه نفر بودن!!!!!!!!!!!!!!

امیدوارم زنده باشن

پس قدر مامانهارو باید بیشتر دونست

یادش بخیر...... عجب دورانی بود از اون دفتر 40برگ متنفر بودم:biggrin:

خیلی عالی بود

از بچگی آرزوشو داشتم:smile:

اواتارت خیلی نازو ملوسه.... دلم هوس گاز گرفتن کرد:biggrin:

به این میگن هنرمند

خیلی متاثر شدم.... چرا دنیای به این خوبی این همه کثیفه؟!!!!

من خودم اینجوریم که یه مدتی به همه چی که اطرافمه بد و بیراه میگم اما بعد یه هفته آرومتر میشم طوری که دیگه هیچی برام اهمیت و معنی نداره و کم کم حالم بهتر میشه .چون به اطرافم توجه نمیکنم چیزی که قبلا آزارم میداد دیگه بی معنی میشه یعنی میبینم اونقدرام که من در موردش بد فکر میکردم نبوده و فقط باید...

دریاچه که چیزی نیس خودمونم داریم خشک میشیم .........اما خبر نداریم یا خودمونو به بی خبری زدیم

از این به بعد بیشتر دقت میکنم:D

هر چی که میگن درسته شمام باید بگین حتمادرسته؟؟ یکم به عقل و منطق و خرد رجوع کنین و چیری رو که کمترین ضرر روحی و روانی بهتون میزنه رو انتخاب کنین

تو ایران هم هست تو خط واحدها....:biggrin: