نتایح جستجو

شبچراغ شبچراغ گر چراغ شعر،روشن در شب تارم نبود رای رفتن،روی گفتن،چشم ِبیدارم نبود گر نبود این شبچراغ جاودان ِقرن ها در ظلام این شبستان راه ِدیدارم نبود گر نبود آن پرسش خیام ز اسرار وجود راه،بر هر یاوه ای،اکنون جز اقرارم نبود گر نوای نای ِرومی بر نمی شد در سماع از چنین زهر خموشی هیچ...

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک در زبان بود تو را آن چه مرا در دل بود :gol:

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده ی گزند مباد در آن چمن که در آید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد :gol:

جانان شد و دل به دست هجرانم داد هجر آمد و تب های فراوانم داد تب این همه تبخال پی آنم داد تا بر لب یار بوسه نتوانم داد "خاقانی"

در دل بی نوای من عشق تو چنگ می زند شوق به اوج می رسد،صبر فرود می کند .. دل به غمی فروختم پایه و مایه سوختم شاد ِزیان خریده ای کاین همه سود می کند :gol: "ه.ا.سایه"

اگر تو را نسروده ست انوری دیروز، اگر تو را نسروده ست منزوی امشب، برای از تو سرودن قصیده کوتاهست مگر تو را بسرایم به مثنوی امشب

من آن ابرم که می خواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد دل تنگم غریب این در و دشت نمی دانم کجا سر می گذارد

خواهش می کنم گلاب جون..این چه حرفیه؟..من خودمم دیروز باشگاه نبودم. تو هم همیشه سلامت باشی:heart::gol:

رباعی رباعی دیدار تو باغ ها،چمن ها دارد در هر قدمش دلم وطن ها دارد در لحظه ی دیدار تو خاموشم از آنک دل،پیش تر از زبان سخن ها دارد :gol:

به یاد یار و دیار آن چنان دلم تنگ است که راه خانقه از بادیه نمی دانم به آبروی عزیزان خفته در خلوت مگر روانه شوم قبله را بگردانم :gol:

شرط است که چون مرد ِ ره درد شوی خاکی تر و ناچیزتر از گرد شوی هر کاو ز مراد کم کند مرد شود کم کن الف مراد تا مرد شوی از:؟

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من،وز دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود،از دل و از جان نرود :gol:

هوای روی تو دارم نمی گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام،این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می سپارندم.. :gol:

نمی رود ز دل من صفای صورت ِعشق وگر بر آینه باران گرد می آید :gol:

قطعه ای کوتاه قطعه ای کوتاه هیچ می دانی که فرق اشک با لبخند چیست؟ آری ای جان!اشک از لبخند با ارزش تر است تاجر لبخند در بازار بسیار است لیک اشک را در نزد اهل دل مقامی دیگر است هدیه ی لبخند را هرکس به لب آرد،ولی اشک،تنها حرف عاشق در فراق دلبر است :gol: متاسفانه نام شاعرش رو نمی دونم..

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد .. هر شبنمی در این ره صد بحر اتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد :gol:

می شد بدانم این که خط سرنوشت من از دفتر کدام شب بسته وام شد؟ اول دلم فراق تو را سر سری گرفت وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد :gol:

"می روم ز دیده ها نهان شوم می روم که گریه در نهان کنم یا مرا جدایی تو می کشد" یا تو را دوباره مهربان کنم :gol:

سلام ارغوان جونم..:gol: کجا میری آخه؟؟این جور که نمیشه که.. تو معلومه که ناراحتی..خب راستش من خودمم یه کم دلگیر شده بودم.. اما نمیشه که همین جور بگی خداحافظ و بری. منم خیلی دوسِت دارم عزیز دلم؛همه دوست دارن. بیا دیگه..:gol::gol:

رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم کار جهان به اهل جهان وا گذاشتیم چون اهوی رمیده ز وحشت سرای شهر رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم