نتایح جستجو

یکی بود یکی نبود. چوپانی بود که در نزدیکی ده، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده، همه گوسفندانشان را به او سپرده بودند و او هر روز مشغول مراقبت از آنان بود. چوپان،‌ هر روز که گرسنه میشد، گوسفندی را میکشت. کباب میکرد و خود و بستگانش با آن سیر میشدند. سپس فریاد میزد: گرگ. گرگ. ای مردم. گرگ...

یک وعده خواهم از تو که باشم در انتظار حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش:gol:

یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب:gol:

یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن:gol:

زرتشت مي گه: همه دوست دارند به بهشت بروند، اما كسي دوست ندارد بميرد. بهشت رفتن جرأت مردن ميخواهد.

تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت:gol:

محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟:gol:

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است:gol:

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد:gol:

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم:gol:

تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟:gol:

بهترينها و زيباترينها در جهان نه ديده می شود و نه حتی لمس میشود، آنها را تنها باید در دل ديده و لمس کرد:smile:

دو مرد در کنار درياچه ای مشغول ماهيگيری بودند . يکی از آنها ماهيگير با تجربه و ماهری بود اما ديگری ماهيگيری نمی دانست . هر بار که مرد با تجربه يک ماهی بزرگ می گرفت ، آنرا در ظرف يخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما ديگری به محض گرفتن يک ماهی بزرگ آنرا به دريا...

وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن به تو نشون میده تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده ;)

مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی;)

یک دل و یک جهت و یک رو باش از دو رویان جهان یک سو باش:gol:

دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است:gol:

ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم:gol:

لبخند بيش از چند لحظه دوام ندارد ولي خاطره آن جاوداني است .:gol:آبراهام لينکون:gol: پس بخند...:biggrin::w14:

ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم:gol: