نتایح جستجو

تف به این روزگار بعد از تو که اگر بی تو دلخوشی دارد باید این ارتفاع را بپرم دل من قصد خود کشی دارد

عالی بود کنون که آمدی به برم خوش وقتم ترس یعنی شبیه جغد شدن توی شبهای بی ملاقاتی مثل دستی بریده و خونی وسط جانماز سوغاتی

مرد وقتی به باخت میچسبد تاسها را کلافه می ریزد ترس شاید دو قطره خونی است که به روی ملافه می ریزد

یک زندگی به گرمی یک رختخواب لخت با سوژه ای ز مادگی من جایگاه جفت !!!

منم قاقم مثل همیشه از آشناییتون ممنونم

شب بخیر شیما بای بای شیما خدا نییدار شیما:w11:

یه سر بزن یه سر بزن http://www.persiancad.com/get//download.php?t=f&i=8

تا جایی که میدونم نیست فقط یه دفتر داره حالت آموزشگاه کهتوش راندو و .... یاد میده تنها چیزی که داره دستش واقعا قوییه تازه الان سرچ کردم نام كتاب: رازهاي معماري (پروژه هاي معماري) آرتور اميد آذري. نويسنده: آرتور اميد آذري:thumbsdown:

اومد دانشگاه ما مثلا قرار بود کارگاه بزاره حالشو نداشت رفت رو سن اولین جمله : "من همتون و دوس دارم" دومین جمله : "من مطعلق به همتونم " پسرا ترکیدن دخترا غش کردن من خر می خواستم خیر سرم از حضورشون کماله استفاده رو ببرم رفتم نشستم پشت سرش جلسه که تموم شد رفتم جلو گفتم : "استاد میشه شماره تلفن تون...

منم به تو به خودم به سامورای و همه ی دوستان و آشنایان

نمیدونین

دیگر نمی توانم دیگر نمی توا.... حالم دوباره خورده به هم ار نوشته هام هی حرفهای کهنه هی سالهای قبل هی راه میرود وسط مغز من مدام !!! :w00:

چیزی گفتم ؟ یادم نمی یاد در هر حالی عضر میخوام

در کوزه های مست بخوابان سر مرا جغرافیای مرگ بکن بستر مرا

من نقطه . نقطه . نقطه جای خالیت پر شد هوای مرده ام از سوگواریت

بزارین یه خاطره از امید آذر براتون بگم

یک سال میشود که توسل نخوانده ام غصه نمی خورم نه جا نمانده ام

سلام سلام سلام به روح ماهتون