نتایح جستجو

  1. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ميداني …. ” دلتنگي ” عين آتش زير خاکستر است . گاهي فکر ميکني تمام شده اما…. يک دفعه…. همه وجودت را آتش ميزند.
  2. ت

    رد پای احساس ...

    دلگيرم از كسي كه مرا غرق خودش كرد! اما نجاتم نداد …
  3. ت

    رد پای احساس ...

    می ترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد بوی تنت را بگیرد آغوشت را از من بگیرد چه احساس مبهمی است حسادت !
  4. ت

    فراق یار

  5. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ﮔﺎه گاهی که ﺩﻟﻢ میگیرد به ﺧﻮﺩﻡ می‌گوﯾﻢ بشکن قفلی که ﺩﺭﻭنت ﺩﺍﺭی ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭی ﺧـﺪﺍ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁخـر ﺑﺎ ماست
  6. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دل شکسته هایم را زیر دوش حمام میبرم... بغض هایم را زیر "شر شر"آب داغ می ترکانم.. تا همه فکر کنند... قرمزی چشمهایم از دم کردن حمام است...!!
  7. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    در شب کوچک من؛ دلهره ویرانیست گوش کن وزشِ ظلمت را می شنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی می‏ نگرم...
  8. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دلم جاده ای می خواهد که ببرد مرا و برنگرداند هرگز.... و برنگرداند هــرگز...
  9. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    لعنتـــــــــــ به بغـــــــــــــــض خندیدن؛ خوب است، قهقهه؛ عالی است !!! گریه آدم را آرام می کند… اما …… لعنتـــــــــــ به بغـــــــــــــــض … !!!
  10. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    لــبــخــنــد بـــزن…! عـــکــاس مـــدام ایــن جــمـــلــه را تــکـــرار مـــی کــنـــد… اصـــلا بــرایـــش مـــهـــم نــیـــســـت،کـــه در وجـــودتــ… حــتـــی یـــک بــهــانــه بــرای لــبــخــنـــد نــیـــســـتــــ…
  11. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ﻧﺨﺴﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎ ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪﻫﺎ ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎ … ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﯾﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﺸﯽ ﻭُ ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺲ ﻧﻤﯽﮐﻨﯽ
  12. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم، خیـــره مـــی مـــاند!
  13. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    به خـــــــدا ” دل ” آلزایمــــــــر نمی گیرد ! بفهمیــد آدم ها . . .
بالا