نتایح جستجو

  1. snazari

    وحشی بافقی

    اي گل تازه كه بويي ز وفا نيست ترا خبر از سرزنش خار جفا نيست ترا رحم بر بلبل بي برگ و نوا نيست ترا التفاتي به اسيران بلا نيست ترا ما اسير غم و اصلا غم ما نيست ترا با اسير غم خود رحم چرا نيست ترا فارغ از عاشق غمناك نمي‌بايد بود جان من اينهمه بي باك نمي‌يابد بود همچو گل چند به روي...
  2. snazari

    دعوتنامه پرشین گیگ

    دعوتنامه فرستاده شد.
  3. snazari

    داراب افسر بختیاری

    مّدتي هست كه عشق تو به دل جا دارد وضع مهماني و اين خانه تماشا دارد به چه اميد دگر راحت جان مي طلبم؟ دشمن خانگي اندر دل من جا دارد عشق مجموعه رمزي است ز اسرار وجود كه پس پرده بسي سّر و معما دارد راحتي نيست در آن خانه كه عشق تو نشست درد و رنج و غم و اندوه مهّيا دارد چشمه اشك من...
  4. snazari

    داراب افسر بختیاری

    داراب افسر بختیاری از شاعران بختیاری است که به زبان لری بختیاری شعر سروده‌است. از جمله معروفترین سروده‌های وی «خدائیه»، «عمرویه» و «همیلا: مناظره پسر لر با دختر شهری» می‌باشد. داراب افسر بختیاری در تاریخ ۱۲۷۹ در چغاخور بختیاری متولد شد. پدر وی آ اصلان احمد خسروی از بزرگان طایفه احمد خسروی (هفت...
  5. snazari

    جبران ضرر از نوع مخابرات؟!!!

    میگن از یکی پرسیدن روباه تخم میزاره یا بچه میزاد گفت:از این پدر سوخته دم بریده هر چی بگی بر میاد حالا جریان دولت احمدی جونه هرچی بگی ازشون برمیاد
  6. snazari

    بازم سلام....نه اتفاقا از احمدی ودار ودستش متنفرم حیف از سرزمین مردان بزرگی مثل کورش که افتاده...

    بازم سلام....نه اتفاقا از احمدی ودار ودستش متنفرم حیف از سرزمین مردان بزرگی مثل کورش که افتاده دست یه مشت عرب زاده و عرب دوست کودن که ادعاشون به اندازه ی خداست
  7. snazari

    رهی معیری

    ز گرمی بی نصیب افتاده ام چون شمع خاموشی ز دلها رفته ام چون یاد از خاطر فراموشی منم با ناله دمسازی به مرخ شب هم آوازی منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی ز آرامم جدا از فتنه روی دلارامی سیه روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی بدانالم ز نکامی که تسکین می دهم دل را بهداغی از گل رویی به نیشی از...
  8. snazari

    رهی معیری

    به سراپای تو ای سرو سهی قامت من کز تو فارغ سر مویی به سراپایم نیست تو تماشاگه خلقی و من از باده شوق مستم آنگونه که یارای تماشایم نیست چه نصیبی است کز آن چشمه نوشینم هست؟ چه بلایی است کز آن قامت و بالایم نیست
  9. snazari

    محمد علی سپانلو

    در ساحل شب که چشم لیموها روشن بود ما نیز کلید نور را چرخاندیم در تاریکی کتاب را وا کردیم تا حافظه ی دریا بیدار شود با پرتو خودداری ، بر صفحه ی ما ، دریا می تابید انگار یکی منتظر کشفی باشد یا قایقی از شعر خودش را بسراید آن گاه به راز واژه ها پی بردیم آواز جدید با الفبای کهن آواز...
  10. snazari

    مشاعرۀ سنّتی

    ای رفته ز دل رفته زبر رفته ز خاطر بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
  11. snazari

    سلام عزیز رسیدن بخیر......حال و احوال خوبه؟؟؟

    سلام عزیز رسیدن بخیر......حال و احوال خوبه؟؟؟
  12. snazari

    ••๑۩๑۞๑۩๑ مسابقه بزرگ ادبی این عکس متعلق به کیست؟ دارای جایزه ویژه ๑۩๑۞๑۩๑ ••

    سلام عزیز لطفا عکس بعدی رو بزار البته یکم اسونتر باشه........
  13. snazari

    کوچه های تنهایی

    بزرگ بود و از اهالي امروز بود و با تمام افق هاي باز نسبت داشت و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود و پلك هاش مسير نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هواي صاف سخاوت را ورق زد و مهرباني ها را به سمت ما كوچاند . به شكل خلوت خود بود و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش...
  14. snazari

    کوچه های تنهایی

    موجها خوابیده اند ، آرام و رام طبل توفان از نوا افتاده است چشمه های شعله ور خشکیده اند آبها از آسیا افتاده است در مزار آباد شهر بی تپش وای جغدی هم نمی اید به گوش دردمندان بی خروش و بی فغان خشمناکان بی فغان و بی خروش آهها در سینه ها گم کرده راه مرغکان سرشان به زیر بالها در سکوت جاودان...
  15. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  16. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  17. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  18. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  19. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  20. snazari

    [IMG]

    [IMG]
بالا