نتایح جستجو

  1. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کمان گرفته ودر کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطاکنی:gol:
  2. toprak

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    ساعتم را!!! یادگار پدرم را!!! در آب حل کردم اکنون زمان آهسته تر می گذرد این راز جاودانگی است بنوش یا بفروش....
  3. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا به ابرو داری چه کار ای اشک؟راحت باش که صدها ماجرا دارند باهم عشق و رسوایی
  4. toprak

    کاریکلمـــــاتور...

    آنقدر دلش تنگ شد که دیگر چیزی در دلش جای نشد. آنقدر دلش را شکستند که رفت دل پلاستیکی خرید. آنقدر حکمش را اجرا نکردند رفت 4 برگ بازی کرد.:)
  5. toprak

    به نام زن... ♡

    غمم این است آیا با غم تو سر کنم یا نه؟ تورا دیگر نمی بینم بگو باور کنم یا نه؟ شب دیدار در پیراهنم یک غنچه پنهان بود بگو این غنچه را در دوریات پرپر کنم یا نه؟؟ تمام روزها گرم از هوای دیدنت بودم بگو نفرین به ماه سرد شهریور کنم یا نه؟؟؟ به خوابم آمدی با چشمهایی مست در باران از این پس گریه با...
  6. toprak

    یه دقیقه زنگ بزن نمی دونم کجاش میشه پخش کرد

    یه دقیقه زنگ بزن نمی دونم کجاش میشه پخش کرد
  7. toprak

    من با تو تنها نیستم.

    نیمکته همیشگیمون توی پارک رنگ شده هر چی که یادگاری داشتیم همه بی رنگ شده نمی دونم تو دلت چی میگذره ولی من یکی دلم برات تنگ شده :gol:
  8. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من از همه آزرده است سکوت روح مرا خورده است قناری دلم در قفس مرده است توام که شعر نمی خوانی
  9. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    یک عمر نبض عشق به تکرار زنده است قلبت حکایتی است که هر دم شنیدنی است:gol:
  10. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    مال سال پیشم اگه تو دلت مونده بگو رودر وایسی نکن:biggrin:
  11. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    در خود که شکست اینه تکثیر شد ای عشق تصویر به تصویر به تصویر شد ای عشق
  12. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    من از گذشت نگاه تو به عشق می دیدم که عشق های تو با یک نگاه می گذرد
  13. toprak

    سلام دوست عزیز من اومدم اون سایت رو رد کن بیاد

    سلام دوست عزیز من اومدم اون سایت رو رد کن بیاد
  14. toprak

    قوبونت عزیزم

    قوبونت عزیزم
  15. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    اقا نا مردیه من با dial up دارم جواب می دم
  16. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    در کارگه کوزه خری بودم دوش دیدم دو هزار کوزه_ گویای خموش_ هر یک به زبان حال با من می گفت کو کوزه گرو کوزه خرو کوزه فروش؟
  17. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دل جای تو شد وگرنه محزون کنمش! دردیده تویی وگرنه پر خون کنمش! :gol:
  18. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    در آب خیره شدم غرق در زلالی خویش نگاه کردم و رود روان فریبم داد:heart: درون چاه به اعماق ماه می نگرم طناب تجربه ی این وآن فریبم داد:heart:
  19. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دل جز به ره عشق نپوید هرگز جان جز سخن عشق نگوید هرگز صحرای دلم عشق تو شورستان کرد تا مهر دگر کسی نروید هرگز
  20. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد ابر از رخ گلزار همی شوید گرد بلبل به زبان حال خود با گل زرد فریاد همی کند که ((می باید خورد))
بالا