نتایح جستجو

  1. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی زه چراغ مسجد و دود کنشت؟ تا کی ز زیان دوزخ و سود بهشت؟ رو بر سر لوح بین که استاد قضا اندر ازل آنچه بودنی بود نوشت:gol:
  2. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    خواهش می کنم چون 2 بیتتونم با الف 1 بیت بگم که قاطی نشه البته با اجازتون: از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد با عشق تو در خاک نهان خواهم شد با مهر تو سر زخاک بر خواهم کرد
  3. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    با اجازتون خودم بگم: گر با غم عشق سازگار آید دل بر مرکب آرزو سوار آید دل گر دل نبود کجا وطن سازد عشق؟ ور عشق نباشد به چه کار آید دل؟
  4. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    تا شیر بودم شکار من بود پلنگ پیروز بودم به هرچه کردم آهنگ
  5. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    به سقف آبی پرواز اعتمادی نیست که آسمان من و تو هزارو یک رنگ است
  6. toprak

    دست‌نوشته‌ها

    باز امشب سیل جاری می شود عقده هامان زخم کاری می شود درد امشب سوگواری می کند عشق آقا روزه داری می کند
  7. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    تعبیر تو یعنی که کسی مال خودش نیست یک روح معلق شده در حال خودش نیست
  8. toprak

    تنها امیدی که نا امیده امیده من دوبا ره نا امیده

    تنها امیدی که نا امیده امیده من دوبا ره نا امیده
  9. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود
  10. toprak

    دست‌نوشته‌ها

    تو مرحله ای از شدنم بودی و رفتی بی انکه بدانی به من افزودی و رفتی
  11. toprak

    دست‌نوشته‌ها

    عشق تحریم قفس با دار ها دشمن هر چه درو دیوار ها عشق یعنی لرزش دستان من در خطر افتادن ایمان من
  12. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دوری که در او آمدن و رفتن ماست او را نه نهایت نه بدایت پیداست کس می نزند دمی درین معنی راست کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟ ممنون
  13. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    با یه کم دستکاری تو که دل برده از این شهر دلت یک نفر گمشده از شهر دلت من تنها که از این شهر شلوغ می روم باز شود بخت دلت
  14. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    من با تو خوشم بی تو خوشم فرق ندارد دریای شدن مرحله ی غرق ندارد باید که برقصم بزنم اوج بگیرم تا ساحل ارام تو را موج بگیرم
  15. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دختری دلش شکست رفت و هر چه پنجره رو به امید بود بست
  16. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دل نیست کبوتر که چو بر خواست نشیند از گوشه ی با می که پریدم پریدم
  17. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست
  18. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    شد دیده به عشق رهنمون دل من تا کرد پر از غصه درون دل من زانهار اگر دلم نماند روزی از دیده طلب کنید خون دل من
  19. toprak

    مشاعرۀ سنّتی

    یک چند دویدم و قدم فرسودم آخر بی تو پدید نامد سودم تا بیعت وفایت سودم در خانه نشستم و فرو آسودم
  20. toprak

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    پر زدن از دام ابریشم به من هم می رسد شادمانی های بعد از غم به منهم می رسد برگها از شاخه می افتند و تنها می شوند از جدایی گرچه می ترسم به من هم می رسد گندم گیسوی تو از باغ مینو بهتر است از گناه حضرت آدم به من هم می رسد هر کجا سروی به خاک افتاد با خود گفته ام نوبت هیزم شکن کم کم به من هم می رسد
بالا