نتایح جستجو

خوشا مقدم به تو ای مرد اشکان بخوان این شعر من با چشم گریان:surprised: تو را همیشه غمگین دیده ام در این حوالی بگو آیا خوشی یا که تَر است مژگان!

تو ای بابک که پیوستی به جمعی سراییدی چه شعری تو ز اندی گرت خواهی شوی رندی توانا سرا شعری ز خود ، زنهار ز اندی

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

مرا دیوانه می خواهی ز خود بیگانه می خواهی مرا دلباخته چون مجنون زمن افسانه می خواهی شدم بیگانه با هستی ز خود بیخود تر از مستی نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی

ما ز بالاییم و بالا می رویم ما ز دریاییم و دریا می رویم

به نظر من اولا اون پسر خیلی خامی کرد .خیلی.یه جورایی جو گیر شده بود کلا. بعدشم علیخانی فک می کنه باید همه کار کنه در مورد همه چیز نظر بده ..بابا شما بیشینی سر جات بخدا ما راضی تریم...

چو پیران سراید زین خوب اشعار نمانَد قرار در دلین کوچ اشخاص چو خواهم شوم شاعری همچوتو مرا صبر می بایدو دود چراغ

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند؟

واو.فک کنم "بمانو" بگید وزنش بهتر شه.ماندن منظورتونه یا با من! عجب شعری سروده ای تو پیران صد احسنت و دوصد زه بر تو پیران نباشد کس تواند با تو پیکار نه شیران و نه میران و نه پیران!

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معاومم نیسست کاین دم ک فرو برم برآرم یا نه؟!

سلام من به تو پیران شاعر که هستی در همه تاپیکا حاضر:D شنیدم در وجودت بس علاقست به شعر و شاعری و جمع حاضر

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رففت

شاید واژه ی بدو خوبی که تو گفتی ساناز از سیاه و سفید من بهتر باشه .;)

آره معمار عزیز ..ربطی به سیاست نداره :surprised:..... وقتی نظر داره راجع به دوتا عکس پرسیده میشه که یا این یا اون در حالی که تو جامعه ما عملا اینطوری نیست . شاید عکسای 3 و 4 ای هم در کار باشه .به هر حال اگه فقط محض زنگ تفریحه ..اوکی.. :smile: ولی خب تو تالار اسلام و قران زده شده تاپیک.

فک می کنم شما سیاه و سفید کردین قضیه رو ..همیشه یه حد وسطی هم هست ...منطق فازی! منظورم از سیاه نه اینکه خدای نکرده اون آدما با اون نوع پوشش آدمای سیاهی باشن و اون خانم با اون چادر بری باشه از گناه . ولی خب از لحاظ پوشش شما دو دسته کردید دخترارو.:smile:

همه هست آرزویم که ببینم از تورویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

قومی متفکراند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین می ترسم از انکه بانگ آید روزی کای بی خبران راه نه آن است و نه این

بیستون بر سر راه است مباد از شیرین خبری گفته و غمگشن دل فرهاد کنید..

بی مهر رخت روز مرا نورر نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست