نتایح جستجو

کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست روی تو مگر آینه لطف الهیست حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست از بهر خدا...

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست...

داشتم از این شهر میرفتم صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد البته... این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن دریا کجا بود که من بخواهم سوار کشتی شوم و... تو صدایم کنی فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی از : رسول یونان

ما ، غصه هایمان را شمردیم و به خواب رفتیم باید هم کابوس می دیدیم ! از : رسول یونان

هرشب دیر می‌رفتم به خانه اعتراض داشتم به حکومت پدر به تفنگ برنوبه قل‌قل قلیان‌ها و روز را بلندتر می‌خواستم او یک شب عصبانی شد و فردای آن شب مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کردکه نباید می‌کرد حالا من، سال‌هاست در خواب راه می‌روم... از : رسول یونان

اب، سنگها را مي سايد.

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

نمیگم بهت خداحافظ ازم رد شی به آسونی به چی دل خوش کنم من بعد تو که پیشم نمی مونی نمیگم بهت خداحافظ که برگردی ز تصمیمت غمو دادی به آغوشم خوشیات باشه تقدیمت

دوست دارـ ـم + از مجید یحیایی

سال ۹۱ با صدای حامد زمانی دستمو بگیر نزار اشتباه برم، جز در خونت تو بگو کجا برم بی قرارتم این همه قرار من، تو کسیام عشق تو تبار من عشق اول وآخر من سایه ی تو رو سر من ای همه ی باور من ای کس و کارم آه به تو مدیونم به نگات به همه عاشق کشیات میزنه دل سر به هوات تا تو رو...

کره ی زمین به این بزرگی ! ... اما نمی دانم چرا ... جز بــه " آغوشت " ... به هیچ جای دیگری تعلق ندارم ...؟!!

سـتـــاره هــای کلامــت را در لحظـــه های ســاکت عــــاشــق شــدن بـــر مــن ببـــار. . . بــر مــن ببــار تــا کــه بــرویــم بهـــاروار. . . __

بــوي پــاييـز ميـــ ــدهد تابستانِ اينروزهــا ؛ گويـا كه شـــ ــ ــهريـــور عــــاشــق شده است!

کــــــــــــــــآش میــــــــ..شد آدمــــــــــــــ…….. گــــــآهی به اندازه ی نـیــآز، بمیـــــرد!!! بعد بلند شــــــود آهستــــه آهستــــــــه خــــــــآک هایش رآ بتکــــــــآند گردھآیش بمآند اگــــــــر دلش خوآست، برگردد به زنــــــــــدگی. دلش نخوآست، بخوآبــــــــــــــــد تا...

تنها برای تو می نویسم برای تو که برق چشمانم را زنده می کنی برای دستان تو که گرمای عشق را خجالت زده می کند برای لبانت که جز ترنم محبت را نمی بوسند برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارد با توست که روز و شبم معنا دارد تنها برای تو می نویسم

من "تــــــو" را به دلم قول داده ام نگذار بد قول شوم ..

گاهـی میان وسعــت دستان خالیــم حس می کنــم تمـــام دار و ندارم نگـاه توســت!

صفحه 473.......آیه 50 تا 58 سوره غافر.....................m4material

صفحه 472.......آیه 41 تا 49 سوره غافر.....................