نتایح جستجو

تازه فهمیدم : عاشقی از آن کارهایی ست که من نمیاد از آن نقش هایی است که نمی توانم برم در قالبش نمی توانم خوب درش بیاورم نمی توانم تحملش کنم تازه فهمیدم برای زنده ماندن لازم نیست نگاهت ، نفست ، دلت به کسی بند باشد تازه فهمیدم تقدیر بازی دست ها خالیست تقدیر بازی اسم ها تنهاییست تازه...

به گمانم امروز از آن روزهاست که می گفتم روزهای خالی از آن همه تمنا و شور ، روزهای در گذر دریای دلم امروز بس آرام و کم حرف است ، دلش می خواهد هیچ نامی را به خاطر نیاورد حتی نام تو را باکی نیست ، من در بی نامیت غرقم بگذار خودم باشم بی شک دوباره طوفانی تر صدایت خواهم زد

از عجایب عشق همین است تنها همان اغوشی آرامت میکند که دلت را به درد میاورد

با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود راه تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو می توان گشود

فرقـے نمـے کند !! بگویم و بدانـے ...! یا ... نگویم و بدانـے..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...! جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.: دلــــــــــــــم.....!!!

پرسیدم.... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با کمی مکث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ، در...

114.......................

جهنـــــمی بپــــا میـــکند دلــــــم وقـــــتی شـــــــعری بیــــــاید و تــــو میــــــان آن نبــــاشــــی...............!

می ایم می مانم وبرایت مینویسم اینجا .... مینویسم تا شاید با نوشتن ذره ای از دلتنگیم کم شود مینویسم از خاطراتمان .... از لحظه هایی که هیچوقت فراموش نخواهند شد ........ با نوشته هایم....... تو را....... و دفترخاطراتم را مرور میکنم که در برگیرنده تمام خاطرات من است نوشته هایم بی تو معنا...

خدایا نیازی به زمین لرزه نیست... کاخ آرزوهای این مردم به تلنگـری هم فرو میریخت...!

گاهی لــحظه های ســــکوت پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم بگوییم ...

زمانی که مردم نادان برای اثبات خدایانشان همدیگر را تکه پاره می کردند من با چهار سیم و یک تکه چوب اصوات خدا را روی کاغذ می نگاشتم.(آنتونیو ویوالدی)

هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی فایده ندارد ! آغوشت "آغوشش" را کم دارد .

ـه آدمـایـی هـسـتـنــ ... جـدا از جـنـسیـتـشـونــ ... جـدا از مـجـازیــ بـودنـشــونــ ... جدا از زشـتــ و خـشـگـلـیـشــونــ .... پــولـدار بـودنــ یـا نـبـودنـشــونــ ... دوسـت داشـتـنـیــنـــ یـعـنـی اصـلـا نـمـیـشـهــ دوسـتـشــونـــ نـداشــتــ ....

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

در طول زندگیم هیچگاه از کسانی که با نظر من موافق بودند چیزی نیاموختم. مالرو

شمردن بلد نیستم دوست داشتن بلدم گاهی شده یکی را دو بار دوست داشته باشم دو نفر را یک‌جا ! چه‌کار می‌شود کرد دوست داشتن بلدم شمردن بلد نیستم آیدین روشن

ما سه چهارم از اصالت وجودی خود را به قیمت شبیه شدن به دیگران از دست می دهیم . . .!!!

چشمانم را روزهاست بسته ام از درد نه از شوق تا نبینی به جای عکست ، اشک را در چشمم حسین پناهی __________________

یا رب ای شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست