او در صحر سپیده بودو
من در آغوش شب
در آغوش آسمان چون ابر بودو
من در آغوش کویر
موج بود در آغوش دریا
من در آغوش غم ها
چون تبسم بود بر لبها
من بغضی جانکاه
هر دو در آغوشیم
او چون قبله در آغوش منا
من در کفر در ایستگاه گناه
هر دو در آغوش اما
من کجا او کجا
شاعر احمد البرز
.................
تقدیم...