نتایح جستجو

  1. mani24

    برای تو می نویسم

    دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود.....!
  2. mani24

    دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود.....![IMG]

    دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود.....![IMG]
  3. mani24

    دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود.....![IMG]

    دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست حسی است که باید بـی کلام هم لمــــــس شود.....![IMG]
  4. mani24

    چقدر دلم برايت تنگ شده آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من اي کاش مي شد...

    چقدر دلم برايت تنگ شده آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد عزيز من ، قلب من اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم و تو صدايم را مي شنيدي نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو...
  5. mani24

    از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست. به من نگو که چگونه بی...

    از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست. به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!! مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟ مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟ بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟ مگر...
  6. mani24

    دلتنگی هایم را چگونه گویم وقتی قلم نیز نمی نویسد.....! تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد من...

    دلتنگی هایم را چگونه گویم وقتی قلم نیز نمی نویسد.....! تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده کاش میدانستی در دل شیشه ای من چه میگذرد؟؟؟ کاش میدانستی غروب های زندگی ام دیگر طلوعی ندارد... کاش نسیم غروب درد...
  7. mani24

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل...

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!
  8. mani24

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل...

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!
  9. mani24

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل...

    چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!
  10. mani24

    ماندن همیشه خوب نیست، رفتن هم همیشه بد نیست، گاهی رفتن بهتر است.گاهی باید رفت. باید رفت تا...

    ماندن همیشه خوب نیست، رفتن هم همیشه بد نیست، گاهی رفتن بهتر است.گاهی باید رفت. باید رفت تا بعضی چیز ها بماند. اگر نروی هر انچه ماندنیست خواهد رفت. اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند. گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد، مثل یاد،مثل خاطره ،مثل...
  11. mani24

    بی شمارند آن هایی کگه نام شان آدمـــــ است ؛ ادعایشان آدمیت کلامشان انسانیت رفتارشان صمیمیت...

    بی شمارند آن هایی کگه نام شان آدمـــــ است ؛ ادعایشان آدمیت کلامشان انسانیت رفتارشان صمیمیت ، حال .... من دنبال بکب مب گردم کـــه نه آدم باشد نه انسان نه دوست و رفیق صمیمی ، تنها صاف باشد و صادق.... پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن ... هیچ نگوید ... فقط همان باشد که سایه اش می...
  12. mani24

    دلتنگـی من تمام نمی شود همین کـه فکر کنم من و تو دو نفریم .. دلـــتنگ‌ تـــر مـی شوم برای...

    دلتنگـی من تمام نمی شود همین کـه فکر کنم من و تو دو نفریم .. دلـــتنگ‌ تـــر مـی شوم برای تــــــــــو
  13. mani24

    میان دیوارهای روشن سکوت خانه ای شیشه ای ساخته ام . خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان ...

    میان دیوارهای روشن سکوت خانه ای شیشه ای ساخته ام . خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان . خانه ای به وسعت تمام عشقها ، قلبها ، سکوت ها. خانه ای با شادیهایی از جنس ستاره های طلایی و احساسی به رنگ آسمان . خانه ای که درهایش از جنس نور است و پنجره هایش رو به آفتابگردانهای خندان باز می شوند...
  14. mani24

    [IMG] روحم در دریای پر طلاطم زندگی سال هاست سرگردان است کسی می داند ساحل کجاست؟!

    [IMG] روحم در دریای پر طلاطم زندگی سال هاست سرگردان است کسی می داند ساحل کجاست؟!
  15. mani24

    مرا محكــم تر در آغوش خود بگیـر .. من هنوز هم نـمی خواهم تــو را ... به دسـت خاطرات "...

    مرا محكــم تر در آغوش خود بگیـر .. من هنوز هم نـمی خواهم تــو را ... به دسـت خاطرات " لــعنـتـی " بسپـارم ... [IMG]
  16. mani24

    فرض كن پاك كني برداشتم و نام تورا از سرنويس تمام نامه ها و از تارك تمام ترانه ها پاك كردم...

    فرض كن پاك كني برداشتم و نام تورا از سرنويس تمام نامه ها و از تارك تمام ترانه ها پاك كردم! فرض كن با قلمم جناق شكستم! به پرسش و پروانه پشت كردم و چشمهايم را به روي رويش رؤيا و روشني بستم! فرض كن ديگر آوازي از آسمان بي ستاره نخواندم حجره حنجره ام ازتكلم ترانه تهي شد و ديگر شبگرد كوچه شما...
  17. mani24

    فرض كن پاك كني برداشتم و نام تورا از سرنويس تمام نامه ها و از تارك تمام ترانه ها پاك كردم...

    فرض كن پاك كني برداشتم و نام تورا از سرنويس تمام نامه ها و از تارك تمام ترانه ها پاك كردم! فرض كن با قلمم جناق شكستم! به پرسش و پروانه پشت كردم و چشمهايم را به روي رويش رؤيا و روشني بستم! فرض كن ديگر آوازي از آسمان بي ستاره نخواندم حجره حنجره ام ازتكلم ترانه تهي شد و ديگر شبگرد كوچه شما...
  18. mani24

    براي تو مي نويسم که بودنت بهار و نبودنت خزاني سرد است. تويي که تصور حضورت سينه بي رنگ کاغذم را...

    براي تو مي نويسم که بودنت بهار و نبودنت خزاني سرد است. تويي که تصور حضورت سينه بي رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق مي زند. در کوير قلبم از تو براي تو مي نويسم. اي کاش در طلوع چشمان تو زندگي مي کردم تا مثل باران هر صبح برايت شعري مي سرودم آن گاه زمان را در گوشه اي جا مي گذاشتم و به شوق تو اشک مي شدم...
  19. mani24

    نگاهم مي کني و مي گذري بي آنکه بداني در دلم چه مي گذرد اما چگونه بگويم که منم ليلي تو در دل...

    نگاهم مي کني و مي گذري بي آنکه بداني در دلم چه مي گذرد اما چگونه بگويم که منم ليلي تو در دل نامت را فرياد مي زنم آنچنان که بند بند تنم مي لرزد هزاران بار مي گويم که دوستت دارم و تو دستانم را عاشقانه مي فشري و آنگاه بي واهمه، در چمنزاري سبز و بي انتها مي دويم تا به دشت مهرباني خدا مي رسيم
  20. mani24

    گاهي كه دلم به اندازه ي تمام غروبها مي گيرد چشمهايم را فراموش مي كنم اما دريغ كه گريه ي...

    گاهي كه دلم به اندازه ي تمام غروبها مي گيرد چشمهايم را فراموش مي كنم اما دريغ كه گريه ي دستانم نيز مرا به تو نمي رساند من از تراكم سياه ابرها مي ترسم و هيچ كس مهربانتر از گنجشكهاي كوچك كوچه هاي كودكي ام نيست و كسي دلهره هاي بزرگ قلب كوچكم را نمي شناسد و يا كابوسهاي شبانه ام را نمي داند...
بالا