تقدیم به او که رفت و مرا تنها گذاشت با فریادهای سرد:
تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است ,چگونه!
هنوز پنجره باز است تو از بلندی ایوان به باغ می نگری
تمام گنجشکان که در نبودن تو مرا به باد ملامت گرفته اند تو را...