نتایح جستجو

  1. mani24

    گفتگوهای تنهایی

    *یاد بگیرم:با جبرتولد آغاز شدم و با جبر مردن پایان می گیرم. *یاد بگیرم:با اختیار این فاصله را پر کنم. *یاد بگیرم:که قانون جبر را نشکنم.قانون اختیار را،شجاع و قوی زندگی کنم که چشم را به همه خوبی ها و بدی ها بگشایم که عاشقانه ترین،والاترین،زشت ترین و خشن ترین کلام بشری را بشنوم.که بدانم،بدانم...
  2. mani24

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    اينجا غروبش ديگر نفرت انگيز نيست ... اينجا آرامش هست گاهی با تمام بدی هايش ! اينجا لبخند را روی لب هر عابرش به راحتی پيدا می کنی ! فقط کافی ست چشمان مهربانی داشته باشی ...
  3. mani24

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خــــدایا ! دلم برایت ، تنگ شده است ... دست هایت را به من می دهـــی ؟؟؟
  4. mani24

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    دلم تا چند یا رب خسته باشد؟ در ِ لطف ِ تو تا کی بستـه باشد؟
  5. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    یه وقتهايي خودمو بغل ميگيرم و ميگم غصه نخور ديوونه!من كه باهاتم !!
  6. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی خشنتر ، عصبیتر ، کلافهتر و تلختر ... و جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداری........ همه اش را نگه می داری... و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش هستی!!...
  7. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دو ماه به کریسمس مانده بود که آلمی رز نه ساله، به من و پدرش گفت که یک دوچرخه نو می خواهد. دوچرخه کهنه اش خیلی بچه گانه بود و یک لاستیک نو لازم داشت. هر چه به کریسمس نزدیک تر می شدیم، به نظر می رسید که اشتیاق او برای داشتن دوچرخه ی نو کاهش می یابد، یا ما این طور فکر می کردیم. چون دیگر اشاره...
  8. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    راهب پیری کنار جاده نشسته بود. با چشمانی بسته و چهار زانو روی زمین نشسته بود و دستهایش روی زانویش بود. او در حال مراقبه بود که صدای خشن جنگجویی سامورایی مراقبه ی او را به هم زد: «پیرمرد، به من درسی از بهشت و جهنم بیاموز!» ابتدا راهب خود را به نشنیدن زد و پاسخی نداد. اما کم کم چشمانش را باز...
  9. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
  10. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرشلودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترعدینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه...
  11. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    هرگز آن روز را که مادرم مجبورم کرد به جشن تولد دوستم بروم، فراموش نمی کنم. من در کلاس سوم خانم بلاک در ویرچیتای تگزاس بودم و آن روز دعوتنامه فقیرانه ای را که با دست نوشته شده بود، به خانه بردم و گفتم: «من به این جشن تولد نمی روم. او تازه به مدرسه ما آمده است. اسمش روت است. برنیس و پت هم نمی...
  12. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: دارم میمیرم گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد...
  13. mani24

    درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

    اقا جونم عاشقتم همین و بس بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم . اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ . صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ . في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ . وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً . حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك...
  14. mani24

    درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

    یا صاحب الزّمان تمام هستیم فرش نگاهت فدای ناله پر سوز و آهت اگر چه اربعین غم سر آمد هنوزم منتظر هستم به راهت
  15. mani24

    درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

    او می آیــد....
  16. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  17. mani24

    برای تو می نویسم

    چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون دلم را دوزخي سازد دو چشمم را كند جيحون چه دانستم كه سيلابي مرا ناگاه بربايد چو كشتي ام در اندازد ميان قلزم پر خون زند موجي بر آن كشتي كه تخته تخته بشكافد كه هر تخته فرو ريزد ز گردش هاي گوناگون نهنگي هم بر آرد سر خورد آن آب دريا را چنان درياي بي...
  18. mani24

    برای تو می نویسم

    مينويسم برايت کوتاه و ساده بي حرفي از ابهام همچون آينه،، سخن از پيوند سست دو نام و هماغوشي در اوراق کهنه يک دفتر نيست ...!!!ا چه کس تو را از مهربان شدن با من مأيوس مي کند در کلبه ام بمان اي آنکه همچو من يک آشيان گرم محبت نديده ايي ...!!!
  19. mani24

    برای تو می نویسم

    برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو...
  20. mani24

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    روزهاست که از خودم عبور کردم یادم بخیر...
بالا