نتایح جستجو

  1. S

    مشاعرۀ سنّتی

    نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
  2. S

    مشاعرۀ سنّتی

    سروچمان من چرا میل چمن نمیکند/همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند.
  3. S

    مشاعرۀ سنّتی

    از باد خزان در چمن دهر مرنچ/ فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست?
  4. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ماه من پرده برانداخته ای یعنی چه?/مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه?
  5. S

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم میشکند
  6. S

    مشاعرۀ سنّتی

    یك عمر، سایه روشن احساس او مرا مهمان لحظه هاى غم انگيز و شاد کرد با او اگر دکان دلم رونقى گرفت.... بازار ناز را به نگاهى کساد کرد پيمان شكستن آفت عشق است نازنين! کوفى است هرکه پشت بر این اعتقاد کرد. از اشتياِق من به تو یك ذره کم نشد چشمت اگرچه ظلم به حقّم زیاد کرد.
  7. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
  8. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد/ حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
  9. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در این خمار کسم جرعه ای نمیبخشد ببین که اهل دلی در جهان نمیبینم
  10. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده
  11. S

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا به خال هندوش بخشم سمر قند و بخارا را
  12. S

    مشاعرۀ سنّتی

    مي مانم ... مي روي ... لعنت به اين افعال ! كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!!
  13. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تا زهره و مه در اسمان گشت پدید بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
  14. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد. باغ صد خاطره خنديد، عطر صد خاطره پيچيد: يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم. پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
  15. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دیرى ست مى گویى که از من دل بكن، آه دل کندن امّا کار چندان ساده اى نيست دل مى کنم، باشد، ولى بر بيد مجنون زیباتر از این یادى از دل داده اى نيست
  16. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت را میبویند روزگار غریبی است نازنین! و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند. شاملو
  17. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تن در انزواى چنين زندان، دل در فضاى شرجى یك شالى ست پابند آب و دانه نخواهم شد، آخر چگونه مى شود این جا ماند
  18. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده
  19. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم معلوم نشد صدق دل و سر محبت تا این سر سودازده بر دار نبردیم
  20. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در هفت آسمان چون نداری ستاره ای ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
بالا