نتایح جستجو

  1. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترینچه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
  2. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دل خراب من دگر خراب تر نمی شود /که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند
  3. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
  4. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در عشق تو صد گونه ملامت بکشم/ ور بشکنم این عهد غرامت بکشم.گر عمر وفا کند جفاهای تو را / باری کم از انکه تا قیامت بکشم
  5. S

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    کسی دیگر نمی کوبد در_ این خانه ی متروک و ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای_تنهایم و من چون شمع می سوزم ودیگر چیزی از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای_تنهایم درون_کلبه ی خاموش_خویش... اما..... کسی حال_من_غمگین نمی پرسد ومن دریای اشکم که طوفانی به دل دارم درون_سینه ی پر جوش_خویش...
  6. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است/جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست؟
  7. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها مسير مانده براى عبور من پس کوچه هاى مبهم این شعر آهنى است این جا که از نگاه حریصانه مملو است یك عشق ناشناخته مى خواستم، و نيست
  8. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دورى، مرا اسير شب انجماد کرد باید که التماس به آن شعله زاد کرد یك عمر، سایه روشن احساس او مرا مهمان لحظه هاى غم انگيز و شادکرد
  9. S

    مشاعرۀ سنّتی

    هنگام تقسيم توفيق، منهاى ما پر کشيدى اى ضرب شستت زبان زد، در جمع بالانشين ها
  10. S

    مشاعرۀ سنّتی

    هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم! شب جدایى با تمام محجوبى تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم
  11. S

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا گرداب تنهایى چنان در خود کشد آخر آه از دست نجاتت دست من شد نااميد آخر دلم دور از تو کم کم در سياهى داشت گم مى شد شبى فانوس چشمت را خدا را شكر دید آخر خيالت آن پرستویى که با من بود از اول وجودت فرصت نابى که از دستم پرید آخر چنين بر پيكر روحم مزن زخم زبان اى شعر ! آه را گویم که شمشيرت امانم...
  12. S

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تورا آن بو کشد سوی جنان/ بوی گل باشد دلیل گلستان
  13. S

    مشاعرۀ سنّتی

    یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد .
  14. S

    مشاعرۀ سنّتی

    شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه / شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
  15. S

    مشاعرۀ سنّتی

    در این دریاى وحشتناك شب دارند مى بلعند دلم را جمعى از مرغان ماهى خوار، آهسته
  16. S

    مشاعرۀ سنّتی

    شب ها شبيه طفل، در آغوش مادرش چشمت ميان چشم من آرام مى گرفت طبعم روان نبود، اگر شاعر دلم از غير اشك هاى تو الهام مى گرفت
  17. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری/ بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
  18. S

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی درد و یکی درمان پسندد /یکی وصل و یکی هجران پسندد/ من از درمان و درد و وصل وهجران/ پسندم انچه را جانان پسندد.
  19. S

    مشاعرۀ سنّتی

    آسمان بار امانت نتوانست کشید/قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند
  20. S

    مشاعرۀ سنّتی

    هر روز دلم در غم تو زار تر است /وز من دل بی رحم تو ، بی زار تر است /بگذاشتیم ،غم تو ، نگذاشت مرا /حقا که غمت از تو وفادار تر است
بالا