نتایح جستجو

از جدا شدن گفتی گفتی میخوای بری گریه کردم و بهت گفتم نازنینم یا تو یا مرگ گفتی باید برم ولی تو باید زنده بمونی ازم قول گرفتی گفتم حالا که داری میری سرم روی شونه کی بذارم؟ گوش کی رو قرض بگیرم تا باهاش درد دل کنم؟ دست روی موهای کی بکشم تا اروم بشم ؟ ..... .... گفتی نمیدونم...

می خواهم موهایم را شانــــــه نزنـــــــم ! انگشتانتــــــــ گیر بیفتد لابلای موهایم !

هی پــــسر .........!!!!!!!!!! اگه می بینی باهات بازی نمیکنم رو حساب بلد نبودنم نذار!! اینو بدون که من بازیامو بچگیام کردم

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم...

هيچـــ كســ ويراني ام را حســـ نكرد روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟ کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . . مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! ! نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار...

خیالت اصلا به تو نرفتهـ اســـت…. مهــــــربان نیست..!!. آزارمـ ـ میدهـــــد... دلمـ ـــ خودت را میخواهـــــــد…

مـن عـــاشق بارون وُ گیتارم مـن روز ها تا ظـــهر می خوابم اما شبها تا صــبـح بیدارم دنیـــای ما اندازه ی هم نیست،من خیلی وقتا ساکتم ، سردم. وقتی که میرم تـــو خودم شاید پاییـــــز ســـــــــــال بعد برگردم دنیای ما اندازه هم نیست می بوسمت اما نمی مونم تو دائم از آینده می پرسی من حال فردامم...

زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه امید حال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند باد وصال ناله می لرزد می رقصد اشک آه بگذار که بگریزم من از تو ای چشمه جوشان گناه شاید آن به که بپرهیزم من بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم صد...

اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب شیرین که شهد می‌باری اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد که در کمند تو راحت بود گرفتاری به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوشست بر دل رنجور عشق بیماری گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به شرط آن که به دست رقیب نسپاری

گاه در میان کلمات واژه ای را که بتواند بار تمام احساسم را به دوش بکشد نمی یابم. کلمه ای که همه ی عشقم را معنا کند. وقتی نگاهت درزیباترین وقشنگ ترین لحظه های با هم بودن همراه با دلنشین ترین لبخند دنیا پرسشگر در نگاهم گره می خورد، من که تمام واژه ها در بیان احساسم به تو...

دلتنگے یعنے ... بازیگوشے تـو در خیـال مـن (!)

باران مرا خیس می*کند توفان می*ترساند و پاییز افسرده می*سازد تو اما ... چیزی از من باقی نمی*گذاری براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 850x1020 مي باشد

چه بیقرار بودی زودتر بروی از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی… من سوگوار نبودنت نیستم!!! من شرمسار این همه تحملم …

نزدیک پای او دریا همه صدا شب ‚ گیج درتلاطم امواج باد هراس پیکر رو میکند به ساحل و درچشم های مرد نقش خطر را پر رنگ میکند انگار هی می زند که : مرد! کجا میروی کجا ؟ و مرد می رود به ره خویش و باد سرگردان هی می زند دوباره : کجا می روی؟ و مرد می رود و باد همچنان امواج ‚ بی امان از راه می رسند...

اَستَغفِرُ اللَهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه

نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم

خدايا ! ياري ام ده تا از جماعت سوداگر نباشم که از بيم فرداي شمار ، دست از خطا مي کشند تا در آن روز به پيشگاهت پريشان و از شرم سر به گريبان نباشند. دستگيرم شو تا از مردم دل آگاه باشم که در همه حال ، حرمت دوست نگه مي دارند ، زيرا مي دانند در همين دم حاضر است و بينا و فردا...

می دانم نزدیکمی بیش از تصور من این آرامشی که از دانستن این مهم نصیبم می شود ... بهشت توست ای خدا!!!

کــآر رهگـــُذر عبور اســت... گـــآهی بَر مــی گــَردد... گــآهــی نــه...

مدت هاست... بی آن که باشی؛ با تو زندگی کرده ام! تلخ تر از این؟!