نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    تو...آنقدر بی همتایی... که بایک نگاه عاشقت شدم... عطر نفسهایت را با تمام وجودم احساس کردم و به قلب وفادارت نبعید شدم... آنقدر صداقت و روراستی در کلامت است که باور کردم انسان نیستی...فرشته ای...!!! تو محبت را براي هوسرانان معنا کردي و نشان دادی که چقدر به عشقمان وفاداري... یک...
  2. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    قربونت برم عزیزم... تو لطف داری مرجانم من خوشبختم که تو نگرانمی نفسم اما چیز مهمی نیست خانومم گاهی انسان با اینکه در میات جمعیتی است که خالصانه دوستش دارند دلش میگیره و احساس غربت میکنه اما رضا با همه عظمتش با اینکه در میان ملیونها انسانی است که عاشقانه دوستش دارند غریبه... من که دیگه...
  3. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    به راستی که چنین است... انسانها با بادهای سرنوشت رنگ می بازند...شرایط... عشق... محبت یار خود را در نمی یابند... و ساده همچون برگان رتگ به رنگ می شوند... گاهی سبزند و عاشق... گاهی زردند وبی احساس... عشق را نمی شناستد...مثل باران که در هر فصلی معشوقه اش را درک کرده و نوازش می کند...
  4. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    خداوندا... من زاده بارانم...تو زاده نور... من تنها هستم ...تو یگانه ای بی همتا... من عشق می خواهم ...تو عاشقی بی ریا... من مهر می خواهم... تو بخشنده ای لایزال... من حامی می خواهم ...تو تکیه گاهی بی ادعا... معشوقم! باهر نفس ... از اعماق وجودم تو را احساس می کنم... چرا باید...
  5. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    آسمان مرا به یاد آور ... این منم... آواره ی همان دنیایی که به اسارت گرفته است انسان را... قلبم رهن عشق است... اما دلم میعادگاهی از آغوشهای سرد و یخ زده یار... بنگر که چه ساده شب رسوایی ام به پایان می رسد... دیگر لمس معشوقه بی معناست... احساسم را به منطق سپردند...
  6. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نامه ای به فرمان روای هستی انگار این قلم و کاغذ هم دیگر از دست غم و غصه­ های گاه و بی­ گاه من به ستوه آمده اند. انگار آنها هم دیگر نمی ­خواهند یاریم کنند به استیصال به دفتر خاطراتم پناه می برم. اما آن دفتر هم جز یادآوری روزهایی سیاه زندگی­ ام تحفه دیگری ندارد... حتی فرشته خواب هم...
  7. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    باران تند و بی امان می بارد و فقط نام تورا خیس می کند... برای دیدن تو یک پنجره کافی نیست...تو وسیع تر از یه کهکشانی! روری بر این باور بودم که می توانم تا ابدیت...باتو...بر روی سنگ فرش خیابان ها شعر بسرایم... درکج قلبم تورا ببینم...به صدای گوش نواز تو دل بسپارم و رویای چشمان تورا به خواب...
  8. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! دلتنگ که می شوم...براي آغوشت بی تابی می کنم... کلمات بی خواب به ذهنم هجوم می آورند... دستانم بی اختیار به طرف قلم می روند... و اندیشه هاي ابریشمی ام را جانی تازه می بخشند... چشمانم به دور دست ها سفر می کنند... احساسم هاله اي از نور می شود...بند بند وجودم را در بر می گیرد...
  9. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    از همه دوستانی که نا به حال نشریف آوردند و این تاپیک رابانامه های زیبا و قلم شیوای خود مزین کردند بی نهایت سپاسگذارم:gol::gol: نازنین فاطمه جمشیدی
  10. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    دختر دریا... ستاره آسمان... احساست ستودنی است... برایت آرزو می کنم... هر آنچه را که دنیا با تمام گستاخی اش برایم آرزو نکرد... یگانه هستی را قسم می گیرم ... تا همیشه...در کنار خواهرانت... در کنار دوستانت...شاد باشی و امیدوار... نازنین فاطمه جمشیدی
  11. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگار من... ای اعجاز زندگی من! تو مرا صادقانه در آغوش کشیدی... و از ناامنی های دنیا رهانیدی... تو برای دریای متلاطم وجودم...ساحلی آرام آفریدی... ای همه هستی من! تو روح مرا با عشق صیقل دادی... تو مرحمی برای زخم کهنه قلبم شدی... تو جان بخشیدن را گوارا کردی... من یک ستاره بی...
  12. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم... همیشه اعجاز طبیعت تورا تحفه می آورد... چرا که تو هم یک اعجازی درطبیعت من... نازنین فاطمه جمشیدی . Click here to view the original image of 700x467px.
  13. nazanin jamshidi

    طبیـعت بی نظیـر و دیـدنی در طیـف مادون قرمـز

    عالی...بی مانند... بی همتا ... بی نظیر... و در یک کلام "جادوی آفرینش" متشکرم آقای مهندس
  14. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! یک قلمو می خواهم و یک بوم سپید...تا نقشی تازه بنگارم... یک اثر بی همتا... قلمو را برمی دارم...در آغوش بوم می فشارم... آن گاه تورا با تمام کلمات عاشقانه هستی به دنیا می آورم... و با کمک قطره های زلال آب, مهربانی پاک و بی آلایشت را به تصویر می کشم ... اندام زیبا و جذابت...
  15. nazanin jamshidi

    معماری با مصالحی از جنس دل

    رویای شب فرا رسیده است... بستری از آرامش... از امنیت... مرا در بر می گیرد... به منتهای آرزوی خود رسیده ام... مستانه نگاه تورا می کاوم... غزل سرایی چشمان تورا می خواهم... در این سکوت راز آلود زبان نگاه، گویای همه چیز است... نگار من، اشتیاق نگاهم را بخوان... ترنم احساسم را بدان...
  16. nazanin jamshidi

    :gol::gol:

    :gol::gol:
  17. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم... کنار دریا ایستاده ام... و به خاطرات دوست داشتنی ام...در حقیقت به تو می اندیشم... عطر دان سرم را از شیمم نفسهایت پر می کنم... و به حس امنینی که در آغوش توست دلخوش می شوم... به ناگه تصویر چشمان صادق تورا بر روی حباب های رقصان می بینم... در پی داشتن نگاه مهربانت به آغوش...
  18. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم! حس من به تو شبیه رنگین کمان است... گاهی رنگ های تند محبت و احساس خودنمایی می کند... گاهی رنگ های سرد انتظار و فراق به چشم می آید... و گاهی رنگ های تیره تفاوت و غربت خودی نشان می دهند... تا جایی که مرا به نوسان بین عشق و فراموشی می کشانند.. کاش قدرت لایزالی داشتم و می توانستم...
  19. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    نگارم امروز برایت تحفه ای ندارم...امروز نامه ای ننوشته ام... امروز دریا را قسم نگرفته ام...امروز خورشید را محرم اسرارم نیافته ام... امروز باران را راوی عشق باشکوهمان نخوانده ام...امروز حتی از رنگین کمان هم ...رنگی نیاورده ام... امروز تنها من هستم و قلبم...با آغوش مهربان تو...
  20. nazanin jamshidi

    نامه عاشقانه من

    کتیبه ی اشعار من...تویی نگارم... من که شاعر نیستم! قافیه را نمی شناسم...با وزن بیگانه ام... مفهوم ردیف را که اصلا به خاطر نمی آورم... تنهایی که باشد سخت می شود شاعر شد... اما زمانی که برای قصر شیشه ای قلبت...شاهزاده ای را می یابی... شمیم احساست... آوازه هر کوی و برزن می شود... و...
بالا