نتایح جستجو

  1. *زهره*

    شعر نو

    با دستهاي كوچك خوش بشكاف از هم پرده ي پاك هوا را بشكن حصار نور سردي را كه امروز در خلوت بي بام و در كاشانه ي من پر كرده سر تا سر فضا را با چشمهاي كوچك خويش كز آن تراود نور بي نيرنگ عصمت كم كم ببين اين پر شگفتي عالم ناآشنا را دنيا و هر چيزي كه در اوست از آسمان و ابر و خورشيد و ستاره از...
  2. *زهره*

    اصطلاحات و ضرب المثل های زبان انگلیسی (useful idioms and proverbs)

    drop me a line گاهی به من نامه‌ای بنویس
  3. *زهره*

    شعر انگلیسی

    My mistress' eyes are nothing like the sun My mistress' eyes are nothing like the sun; Coral is far more red than her lips' red; If snow be white, why then her breasts are dun; If hairs be wires, black wires grow on her head. I have seen roses damasked, red and white, But no such roses...
  4. *زهره*

    fiction and short story

    Hills Like White Elephants By Ernest Hemingway Hills Like White Elephants By Ernest Hemingway The hills across the valley of the Ebro were long and white. On this siode there was no shade and no trees and the station was between two lines of rails in the sun. Close against the side of the...
  5. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    آينه ي خورشيد از آن اوج بلند شب رسيد از ره و آن آينه ي خرد شده شد پراكنده و در دامن افلاك نشست تشنه ام امشب ، اگر باز خيال لب تو خواب تفرستد و از راه سرابم نبرد كاش از عمر شبي تا به سحر چون مهتاب شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد روح من در گرو زمزمه اي شيرين است من دگر نيستم ، اي خواب برو...
  6. *زهره*

    شعر نو

    با نوازشهاي لحن مرغكي بيدار دل بامدادان دور شد از چشم من جادوي خواب چون گشودم چشم، ديدم از ميان ابرها برف زرين بارد از گيسوي گلگون، آفتاب جوي خندان بود و من در اشك شوقش گرم گرم گرد شب را شستم از رخسار و جانم تازه شد شانه در گيسوي من كوشيد با آثار خواب وز كشاكشهاش طرح گيسوانم تازه شد...
  7. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    چون پرنده اي كه سحر با تكانده حوصله اش مي پرد ز لانه ي خويش با نگاه پر عطشي مي رود برون شاعر صبحدم ز خانه ي خويش در رهش ، گذرگاهش هر جمال و جلوه كه نيست يا كه هست ، مي نگرد آن شكسته پير گدا و آن دونده آب كدر وان كبوتري كه پرد در رهش گذرگاهش هر خروش و ناله كه هست يا كه نيست ، مي شنود...
  8. *زهره*

    كوي دوست

    می‌بخشید جیره‌ی تشکرای من تموم شده! -------------------------- هرگز فراموشم نخواهد گشت ، هرگز آن شب كه عالم عالم لطف و صفا بود من بودم و توران و هستي لذتي داشت وز شوق چشمك مي زد و رويش به ما بود ماه از خلال ابرهاي پاره پاره چون آخرين شبهاي شهريور صفا داشت آن شب كه بود از اولين شبهاي مرداد...
  9. *زهره*

    fiction and short story

    A Day's Wait by Ernest Hemingway A Day's Wait by Ernest Hemingway He came into the room to shut the windows while we were still in bed and I saw he looked ill. He was shivering, his face was white, and he walked slowly as though it ached to move. 'What's the matter, Schatz?' 'I've got a...
  10. *زهره*

    شعر نو

    همه گويند كه: تو عاشق اويي گر چه دانم همه كس عاشق اويند ليك مي ترسم ، يارب نكند راست بگويند ؟ روشني اي شده چون سنگ سياهي صبور پيش دروغ همه لبخندها بسته چو تاريكي جاويدگر خانه به روي همه سوگندها من ز تو باور نكنم ، اين تويي ؟ دوش چه ديدي ، چه شنيدي ، به خواب ؟ بر تو ، دلا ! فرخ و فرخنده...
  11. *زهره*

    فراق یار

    سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از...
  12. *زهره*

    كوي دوست

    اي مرغ آفتاب! زنداني ديار شب جاودانيم يك روز، از دريچه زندان من بتاب *** مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت بي وحشت از تبر در دامن نسيم سحر غنچه واكنم با دست هاي بر شده تا آسمان پاك خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم گنجشك ها ره شانه ي من نغمه سر دهند سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند اين دشت...
  13. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    با اميدي گرم و شادي بخش با نگاهي مست و رؤيائي دخترك افسانه مي خواند نيمه شب در كنج تنهائي: بي گمان روزي ز راهي دور مي رسد شهزاده اي مغرور مي خورد بر سنگفرش كوچه هاي شهر ضربه سم ستور بادپيمايش مي درخشد شعله خورشيد بر فراز تاج زيبايش تار و پود...
  14. *زهره*

    fiction and short story

    A Secret for Two by Quentin Reynolds A Secret for Two by Quentin Reynolds Montreal is a very large city. Like all large cities, it has small streets. Streets, for example, Like Prince Edward Street-only four blocks long. No one knew Prince Edward Street as well as Pierre Dupin. He had...
  15. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    به دنبال توام منزل به منزل پریشان می‌روم ساحل به ساحل به خوابت دیده‌ام رویا به رویا به یادت بوده‌ام فردا به فردا پس از تو روح سرگردان موجم هنوزم تشنه‌ام دریا به دریا تو را تنهای تنها می‌شناسم تو را هر جای دنیا می‌شناسم به دنبال توام منزل به منزل پریشان می‌روم ساحل به ساحل به خوابت دیده‌ام رویا...
  16. *زهره*

    فراق یار

    یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است آه از آن سوز و...
  17. *زهره*

    سعدی

    تو خود به صحبت امثال ما نپردازی نظر به حال پریشان ما نیندازی وصال ما و شما دیر متفق گردد که من اسیر نیازم تو صاحب نازی کجا به صید ملخ همتت فروآید بدین صفت که تو باز بلندپروازی به راستی که نه همبازی تو بودم من تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی ز دست ترک ختایی کسی جفا...
  18. *زهره*

    كوي دوست

    همان رنگ و همان روي همان برگ و همان بار همان خنده ي خاموش در او خفته بسي راز همان شرم و همان ناز همان برگ سپيد به مثل ژاله ي ژاله به مثل اشك نگونسار همان جلوه و رخسار نه پژمرده شود هيچ نه افسرده ، كه افسردگي روي خورد آب ز پژمردگي دل ولي در پس اين چهره دلي نيست گرش برگ و بري هست ز آب و...
  19. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر می روی در خلوت تنهايی ات می روم من هم , به تنهايی سفر آه .. اما بی تو , تنها می شوم بی تو تنها مرد شبها می شوم بی تو آخر , عشق هم بی معنی است بی تو من , شکل معما می شوم خوب می دانم که نقطه ضعف نيست عشق قدرت می دهد , از ضعف نيست...
بالا