نتایح جستجو

  1. *زهره*

    فراق یار

    گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست ور چنان دانی که جز تو خواستگارم نیست هست یا بجز عشق تو از تو یادگارم هست نیست یا قدم در عشق تو سخت استوارم نیست هست یا بجز بیدادی تو کارزارم هست نیست یا به بیداد تو با تو کارزارم نیست هست یا سپید و روشن از تو کار و بارم هست نیست یا...
  2. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس رو که ازین دلبران کار تو داری و بس با رخ تو کیست عقل جز که یکی بلفضول با لب تو کیست جان جز که یکی بلهوس کفر معطل نمود زلفت و دین حکیم نان موذن ببرد رویت و آب عسس با رخ و با زلف تو در سر بازار عشق فتنه به میدان درست عافیت اندر حرس روی...
  3. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    مرگ من روزي فرا خواهد رسيد : در بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبارآلود و دور يا خزاني خالي از فرياد و شور مرگ من روزي فرا خواهد رسيد: روزي از اين تلخ و شيرين روزها روز پوچي همچو روزان دگر سايه ي زامروزها، ديروزها ديدگانم همچو دالانهاي تار گونه...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دل خستگان را بی‌طلب تریاک‌ها بخشی ز لب محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
  5. *زهره*

    كوي دوست

    دگر ره شب آمد تا جهاني سيا كند جهاني سياهي با دلم تا چها كند بيامد كه باز آن تيره مفرش بگسترد همان گوهر آجين خيمه اش را به پا كند سپي گله اش را بي شباني كند يله در اين دشت ازرق تا بهر سو چرا كند بدان زال فرزندش سفر كرده مي نگر كه از بعد مغرب چون نماز عشا كند سيم ركعت است اين غافل اما دهد...
  6. *زهره*

    شعر نو

    آمد به سوي شهر از آن دور دورها آشفته حال باد سحرخيز فرودين گفتي كسي به عمد بر آشفت خاكدان زان دامني كه باد كشيديش بر زمين شب همچو زهد شيخ گرفتار وسوسه روز از نهاد چرخ چو شيطان شتاب كن همچون تبسمي كه كند دختري عفيف بنياد زهد و خانه ي تقوا خراب كن آن اختران چو لشكريان گريخته هر يك به جد و...
  7. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  8. *زهره*

    سلام دوست عزیز خوش آمدین برید تو قسمت مشاعره، پایین هر پست یه آیکن هست که مربوط به پاسخ سریع هست...

    سلام دوست عزیز خوش آمدین برید تو قسمت مشاعره، پایین هر پست یه آیکن هست که مربوط به پاسخ سریع هست روی اون کلیک کنید تا بتونین تایپ کنین شعرتون رو تایپ کنید و بعد ارسال پاسخ سریع رو کلیک کنید پستتون ارسال می‌شه:gol:
  9. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    چه مي‌كني؟ چه مي‌كني؟ درين پليد دخمه‌ها سياهها، كبودها بخارها و دودها؟ ببين چه تيشه ميزني به ريشه ي جوانيت به عمر و زندگانيت به هستيت، جوانيت تبه شدي و مردني به گوركن سپردني چه مي‌كني؟ چه مي‌كني؟ چه مي‌كنم؟ بيا ببين كه چون يلان تهمتن چه سان نبرد مي‌كنم اجاق اين شراره را كه سوزد و...
  10. *زهره*

    فراق یار

    تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست فرقت نامهربانی آتشم در جان ز دست هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد ترا بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدست ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدست تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم سنگ را رحمت نباشد این...
  11. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    وقتی گریبان عدم با دست خلقت می‌درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می‌آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمان‌ها می‌کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک‌هایم می‌چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا...
  12. *زهره*

    سعدی

    خوشست درد که باشد امید درمانش دراز نیست بیابان که هست پایانش نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست که جان سپر نکنی پیش تیربارانش عدیم را که تمنای بوستان باشد ضرورتست تحمل ز بوستانبانش وصال جان جهان یافتن حرامش باد که التفات بود بر جهان و بر جانش ز کعبه روی نشاید به...
  13. *زهره*

    غزل و قصیده

    غم عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی...
  14. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش به ایامی نمی‌شاید ز بامی روی او دیدن خنک چشمی که می‌بیند دمادم روی منظورش! بهشتی را که میگویند باور میکنم، لیکن دلم باور...
  15. *زهره*

    علیک سلام

    علیک سلام
  16. *زهره*

    كوي دوست

    آب و آتش نسبتي دارند جاويدان مثل شب با روز، اما از شگفتيها ما مقدس آتشي بوديم و آب زندگي در ما آتشي با شعله هاي آبي زيبا آه سوزدم تا زنده‌ام يادش كه ما بوديم آتشي سوزان و سوزاننده و زنده چشمه ي بس پاكي روشن هم فروغ و فر ديرين را فروزنده هم چراغ شب زداي معبر فردا آب و آتش نسبتي دارند...
  17. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    در کان نبود چون تن زیبای تو سیمی وز سنگ نخیزد چو دل سخت تو رویی
  18. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Love Then said Almitra, 'Speak to us of Love.' And he raised his head and looked upon the people, and there fell a stillness upon them. And with a great voice he said: When love beckons to you follow him, Though his ways are hard and steep. And when his wings enfold you yield to him...
  19. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    چون ميهمانان به سفره‌ي پر ناز و نعمتي خواندي مرا به بستر وصل خود اي پري هر جا دلم بخواهد من دست مي‌برم ديگر مگو: ببين به كجا دست مي بري با ميهمان مگوي: بنوش اين، منوش آن اي ميزبان كه پر گل ناز است بسترت بگذار مست مست بيفتم كنار تو بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت هر جا دلم بخواهد، آري،...
بالا