نتایح جستجو

مثـل ِ این صدا خفـــه کن ها میمونه که میـذارن سر هفت تیـــــــــر ! خیانت رو میگم … بی صــــدا می کشتت ..

وقتي يك دختر حرفي نميزند ميليونها فكر در سرش مي گذرد وقتي يك دختربحث نميكند عميقا مشغول فكر كردن است وقتي يك دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميكند يعني نميداند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود وقتي يك دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد:خوبم يعني اصلا حال خوبي ندارد وقتي...

چقدر دلم هوایت را میکند حالا که دیگر هوایم را نداری…

آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت… به همه عالمش از من نتوانند خرید…! *سعدی*

خــــــــــــدای من ! نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی … میــــــــان این دو گمم ! هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم … هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی … آنقدر بــی تو...

نامی‌ نداشت‌ و شناسنامه‌ای‌ هم. پیشانی‌اش، شناسنامه‌اش‌ بود. محل‌ تولدش‌ دنیا بود و صادره‌ از بهشت. هیچ‌وقت‌ نشانی‌ خانه‌اش‌ را به‌ ما نداد. فقط‌ می‌گفت: ما مستأ‌جر خداییم با خدا قرار دارم. تنها بود و فكر می‌كردیم‌ شاید بی‌كس‌ و كار است. خودش‌ ولی‌ می‌گفت: كس‌ و كارم‌ خداست. برای‌ خدا...

لیزی ولاسكوئز (Lizzie Velasquez) زنی ۲۳ ساله است. شاید باور نکنید اما او هفت سال است که به عنوان یک سخنران انگیزشی فعالیت دارد. “زیبا باش، خودت باش” (Be Beautiful, Be You) نام اولین کتاب اوست، او در این کتاب در کنار خاطره‌هایش تلاش می‌کند انسان‌ها را در عشق توانمند سازد و به آن‌ها بیاموزد...

خدایا راضیم به رضای تو.........

خیلی که دلتنگ میشوم به آسمان نگاه می کنم دلم قرص می شود که تو هم زیر همین سقفی...

بین این همه که جان آدم را به لب می رسانند!! فقط نام عزرائیل بد در رفته است.....

برایت مینویسم دوستت دارم میدانم نمیدانی امامیدانم که میخوانی

بیا قولی بدهیم! من سیب نچینم،تو هم گنجشک ها را نزنی من بادبادکم را هوا کنم،تو فرفره ات را بچرخانی بهشت هم بماند زیر پاهایمان; بزرگ نشویم زمین نرویم; نمی ارزد حتی، به ارزانی

روزگار عـجـیـبـی شـده… حـتـی وقــتـی می خندیم، منظــورمـان چـیـز دیـگـریـسـت!

اگر روزی عاشق شدی قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن! این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده است…

اگر آدم خوبی با تو بدی کرد،چنان وانمود کن که نفهمیده ای. او توجه خواهد کرد و مدت زیادی مدیون تو خواهد بود....

تو با من “بازی” می کنی من با تو “عاشقی”… و دیگران را ببین که چگونه محو تماشای این “بازی عاشقانه اند”…

گلدسته ها را بالاتر نبرید! هرقدر که بالا بروید باز هم دستتان به خدا نمی رسد اما من خدایی را می شناسم که در حیاط خانه مان شاه پسند می رویاند و در مزارع با گندم ها و پاییز زرد می شود… من، پیرزنی را می شناسم که خدا در سجاده اش جا می شود… هرقدر که بالا بروید دستتان به خدا نخواهد رسید…

فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !

خسته نـشـده از این همــــــــــــه وعده های ِ "سرخـرمنـی " که میدهد؟؟!! " حــافظ " را میگویــم !! شـآید هم پـسـرک ِ من یوسُف نیست و گرنه این روزهــــــــــا کُلبه ِ دلــــم از احزان هم احــزان تــــــــــــــر شده !!!

بیا فرار کنیم به جایی دیگردر دور دست ها که در دسترس ..هیچ ..دستی نباشیم آنوقت من دستهای گرمت را برای همیشه دارم و مرفه ترین آدم دنیا میشوم ...