نتایح جستجو

  1. mani24

    *******ختـــــــــــــــــــ? ?ـــم قـــــــــــرآن ویــــــــــــژه مــــــــــاه مبارک رمضـــــــان*******

    الهي، به حق خودت حضورم ده واز جمال آفتاب آفرينت نورم ده. الهي ،راز دل را نهفتن شوار است و گفتن دشوارتر. الهي ،يا من يعفو عن الكثير ويعطي الكثير بالقليل از زحمت كثرتم وارهان و رحمت محدتم ده. الهي ،سالياني مي پنداشتيم كه ما حافظ دين توييم استغفرك الهم در اين ليله ارغائب هزار و سيصد و نود ،...
  2. mani24

    رویا شاه حسین زاده

    1.من هيچ‌كس را آن‌سوي ديوارها نداشته باشم شايد اما در اين غروب كسالت‌بار هيچ‌چيز به اندازه‌ي تلفني از زندان خوشحالم نمي‌كند و مردي كه اعتراف كند گاهي به جاي آزادي به من مي‌انديشد . 2.از من زنی هنوز توی عکس‌های قدیمی با تو خوشبخت است به مرگ بگو می‌تواند اگر دستت را از دور گردن او هم باز کند...
  3. mani24

    رویا شاه حسین زاده

    معشوقه ی خواجه ای بوده ام شاید روزگاری در بلخ یا قونیه ویا تمام دلخوشی تاجری در ونیز . سوز صدای خنیاگر پیری بوده ام شاید در بزم پادشاهان جوان و یا تمام رویای یک سرباز رومی در چکاچک شمشیر های جنگ. به گمانم بازرگانی از همه ی بندر ها و خلیج ها و بار اندازها عبورم داده...
  4. mani24

    رویا شاه حسین زاده

    ساده بودمآن قدر ساده که باورم شده بودبچه ها را از بازار می خرند!و در ذهن من آفریدگارپیرمردی بود که زیر بازارچهبه زن های مهربانمادر شدن می آموخت،همیشه فکر می کردم که مادرکدام یک از ما را گران تر خریده است؟و هر بار دلم می گرفتدلم می خواستاو یک شبمغازه اش را که بستبه خانه ما بیاید و بگویداین یکی را...
  5. mani24

    ******یه درخواست خصوصی از هم باشگاهی های عزیز******

    b] ای خدای بزرگ! تو چه باشی و چه نباشی، من اکنون سخت به تو نیازمندم. تنها به این نیازمندم که تو باشی!
  6. mani24

    [IMG]

    [IMG]
  7. mani24

    من همه رو یه فونت گذاشتم ولی باشه چشم درستش می کنم

    من همه رو یه فونت گذاشتم ولی باشه چشم درستش می کنم
  8. mani24

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    باشه چشم ولی یه سری شعر هستند که واقعا درد اور ند مانند بودن با تو مانند رگ زنی با تیغ كند می باشد ویا هنوز تمام کیوسک‌های سکه‌ای شماره‌ات را دارند.. ویا پروانه ی من گرفتار تاری شده كه عنكبوتش سیر است نه می تواند پرواز كند، نه بمیرد... "دانته"
  9. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
  10. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 10 اری فی النوم ما طالت نواها زمانا طاب عیشی فی هواها به جامی کز می وصلش چشیدم همی دارد خمارم در بلاها عرانی السحر ویحک ما عرانی رعاها الصبر ویلی ما رعاها به بوسه مهر نوش او شکستم شکست اندر دلم نیش جفاها بدت من حبها فی القلب نار کان...
  11. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 9 ای پار دوست بوده و امسال آشنا وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا ای سفته در وصل تو الماس ناکسان تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی سر بر زمین خدمت یاران بیوفا آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا...
  12. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 8 گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا از بلای عشق او روزی امانستی مرا گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدی کی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا گرنه زلف پرده سوز او گشادی راز من زیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم وین...
  13. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 7 بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را به بهای جان از آن لب شکری فرست ما را به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد گرهی ز زلف کم کن، کمری فرست ما را به بهانهٔ حدیثی بگشای لعل نوشین به خراج هر دو عالم، گهری فرست ما را به دو چشم تو که از جان اثری نماند با ما ز نسیم...
  14. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 6 به زبان چرب جانا بنواز جان ما را به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو به کران برد زمانه غم بی کران ما را به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب چو...
  15. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 5 ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته*ام ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا فلک موافقت من کبود درپوشید چو دید کز تو بهر لحظه...
  16. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل شمارهٔ ۴ رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا جائی که هست فزون از کل کون و مکان جائی که هست برون از وهم ما و شما صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده جانهای خلق در او رسته به جای گیا از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین وز آه سوختگان عنبر بخار هوا دارندگان جمال از حسن او به حسد...
  17. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل شمارهٔ 3 خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان میروی پروانه جویان تا کجا؟ ز انصاف خو واکردهای، ظلم آشکارا کردهای خونریز دلها کردهای، خون کرده پنهان تا کجا؟ غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟ بر دل چو آتش میروی تیز آمدی...
  18. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 2 طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را خوی تو یاری*گر است یار بدآموز را دستخوش تو منم دست جفا برگشای بر دل من برگمار تیر جگردوز را از پی آن را که شب پردهٔ راز من است خواهم کز دود دل پرده کنم روز را لیک ز بیم رقیب وز پی نفی گمان راه برون بسته*ام آه درون سوز را...
  19. mani24

    اشعار خاقانی شروانی

    غزل 1 ای آتش سودای تو خون کرده جگرها بر باد شده در سر سودای تو سرها در گلشن امید به شاخ شجر من گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها ای در سر عشاق ز شور تو شغب ها وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها آلوده به خونابهٔ هجر تو روان ها پالوده ز اندیشهٔ وصل تو جگرها وی مهرهٔ امید مرا...
بالا