نتایح جستجو

  1. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد عكس تنهايي خود را در آب آب درحوض نبود ماهيان مي گفتند هيچ تقصير درختان نيست ظهر دم كرده تابستان بود پسر روشن آب لب پاشويه نشست و عقاب خورشيد آمد او را به هوا برد كه برد به درك راه نبرديم به اكسيژن آب...
  2. *زهره*

    كوي دوست

    دشت هايي چه فراخ كوه هايي چه بلند در گلستانه چه بوي علفي مي آمد؟ من دراين آبادي پي چيزي مي گشتم پي خوابي شايد پي نوري ريگي لبخندي پشت تبريزي ها غفلت پاكي بود كه صدايم مي زد پاي ني زاري ماندم باد مي آمد گوش دادم چه كسي با من حرف...
  3. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    روح من در جهت تازه اشيا جاري است روح من كم سال است روح من گاهي از شوق سرفه اش مي گيرد روح من بيكاراست قطره هاي باران را درز آجرها را مي شمارد روح...
  4. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    تمام راه به يك چيز فكر مي كردم و رنگ دامنه ها هوش از سرم مي برد خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود چه دره هاي عجيبي و اسب يادت هست سپيد بود...
  5. *زهره*

    ?What is this

    they are different kinds of sticks this?
  6. *زهره*

    آه چه شام تيره اي از چه سحر نمي شود ديو سياه شب چرا جاي دگر نمي شود سقف سياه...

    آه چه شام تيره اي از چه سحر نمي شود ديو سياه شب چرا جاي دگر نمي شود سقف سياه آسمان سودئه شده ست از اختران ماه چه ماه آهني اينكه قمر نمي شود واي ز دشت ارغوان ريخته خون هر جوان چشم يكي به ماتم اينهمه تر نمي شود مادر داغدار من...
  7. *زهره*

    در آن دقايق پر اضطراب پر تشويش رها ز شاخه بر امواج بادها مي رفت به رودها پيوست و...

    در آن دقايق پر اضطراب پر تشويش رها ز شاخه بر امواج بادها مي رفت به رودها پيوست و روي رود روان رفت برگ مرگ انديش به رود زمزمه گر گوش كن كه مي خواند سرود رفتن و رفتن و برنگشتنها
  8. *زهره*

    غزل و قصیده

    گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل ایا باد سحرگاهی گر این شب روز می‌خواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند...
  9. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صدا كن مرا صداي تو خوب است صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد در ابعاد اين عصر خاموش من از طعم تصنيف درمتن ادراك يك كوچه تنهاترم بيا تابرايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است و تنهايي من شبيخون حجم ترا پيش...
  10. *زهره*

    شعر نو

    سهراب سپهری سهراب سپهری از هجوم روشنايي شيشه هاي درتكان مي خورد صبح شد آفتاب آمد چاي را خورديم روي سبزه زار ميز ساعت نه ابر آمد نرده ها تر شد لحظه هاي كوچك من زير لادن ها نهان بودند يك عروسك پشت باران بود ابرها رفتند يك هواي صاف يك گنجشك يك...
  11. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    به تماشا سوگند و به آغاز كلام و به پرواز كبوتر از ذهن واژهاي در قفس است حرفهايم مثل يك تكه چمن روشن بود من به آنان گفتم آفتابي لب درگاه شماست كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد و به آنان گفتم سنگ آرايش كوهستان نيست همچناني كه...
  12. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ابري نيست بادي نيست مي نشينم لب حوض گردش ماهي ها روشني من گل آب پاكي خوشه زيست مادرم ريحان مي چيند نان و ريحان و پنير آسماني بي ابر اطلسي هايي تر رستگاري نزديك لاي گلهاي حياط نور در كاسه مس چه نوازش ها مي ريزد نردبان از سر ديوار...
  13. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی‌گردد بدین بالا نشینی‌ها
  14. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را
  15. *زهره*

    BOYZzz ♂ Vs♀ GIRLZzzz

    and boys have high self confidence just like you
  16. *زهره*

    :gol::gol::gol:

    :gol::gol::gol:
  17. *زهره*

    شعر نو

    گل بود و مي شکفت بر امواج آب ماه مي بود و مستي آور مثل شراب ماه شبهاي لاجوردي بر پرنيان ابر همراه لاي لاي خموش ستاره ها مي شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه روزي پرنده اي با بال آهنين و نفس هاي آتشين برخاست از زمين...
  18. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گل بود و مي شکفت بر امواج آب ماه مي بود و مستي آور مثل شراب ماه شبهاي لاجوردي بر پرنيان ابر همراه لاي لاي خموش ستاره ها مي شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه روزي پرنده اي با بال آهنين و نفس هاي آتشين برخاست از زمين...
  19. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    آتش به اختيار از حجت ايرواني آتش به اختيار از حجت ايرواني هنوز هم دود بود که به هوا مي رفت و گرد و غبار بود که همه جا را پوشانده بود . اما ديگر نه بوي سوختگي مي آمد ، نه صداي شني تانک ها ، نه انفجار خمپاره ها و توپ و نه جيغ هاي کشيده يا...
  20. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    حافظ حافظ هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد:gol:
بالا