باز هم وقت تمام شد
حرف ها خفته اند
صداها محبوس
سکوت آرام هیس می گوید!
قامت خاموشی
کم کم روشنی ها را فرا می گیرد
صدای جیر جیر
از لای درزهای شب می آید
وقت تمام شد!
و صدای قلبم
زیر گام های رفتن تو دور می زند
با تب تنهایی جانکاه خویش
زیر باران می سپارم راه خویش
شرمسار از مهربانی های او
می روم همراه باران کو به کو
چیست این باران که دلخواه من است؟
زیر چتر او روانم روشن است
چشم دل وا می کنم
قصه ی یک قطره ی باران را تماشا می کنم:
همدلی کو ؟ تا شوم همراه او
سر نهم هر جا که خاطرخواه او!
شاید از این تیرگی ها بگذریم
ره بسوی روشنایی ها بریم
می روم شاید کسی پیدا شود
بی تو کی این قطره ی دل , دریا شود؟
با تب تنهایی جانکاه خویش
زیر باران می سپارم راه خویش
سیل غم در سینه غوغا می کند
قطره ی دل میل دریا می کند
قطره ی تنها کجا , دریا کجا
دور ماندم از رفیقان تا کجا
شیر افریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از کند ترین غزال افریقایی کمی تند تر بدود تا از گرسنگی نمیرد.
وغزال آفریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از تند ترین شیر آفریقایی کمی تند تر بدود
تا کشته نشود .
مهم نیست که تو شیر هستی یا غزال مهم این است که فردا را از امروز تند...
کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد، اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است