نتایح جستجو

  1. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای مرا آزرده از خود ، گر پشیمانی بیا نغمه های ناموافق گر نمی خوانی بیا تا که سرپیچیدی از راه وفا ؛ گفتم : برو جز وفا اکنون اگر راهی نمی دانی ، بیا یکنفس با من نبودی مهربان ای سنگدل ز آنهمه نامهربانی گر پشیمانی بیا تاب رنجوری ندارم در پی رنجم مباش گر نمی خواهی که جانم را برنجانی بیا خود تو دانی...
  2. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    رازي كه بر غير نگفتيم و نگوييم با دوست بگوييم كه او محرم راز است
  3. eksir

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
  4. eksir

    شعر نو

    بوسه های تو تسکینم می دهد خوابی شیرین که در انتظار تعبیرش نبودی بارانی که دانه دانه تمیز می شود و روی گونه من می نشیند کاسه ئی از صدف که فرشتگانش پاک کرده اند تا از لبخندت پر شود این جایی تو در آتش دست های من و تشنه و بی امان می باری می باری و تسکینم می دهی
  5. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ميوه بر شاخه شدم سنگ‌پاره در کف کودک طلسم معجزتی مگر پناه دهد از گزند خويشتنم چنين که دست تطاول به خود گشاده منم ! ...
  6. eksir

    رباعی و دو بیتی

    افسوس که نامه ی جوانی طی شد وان تازه بهاره زندگانی دی شد ان مرغ طرب که نام او بود شباب فریاد ندانم که کی آمد و کی شد
  7. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست شربت بيماري فرهاد را شيرين كند
  8. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق كرد ما را پايبند و خود شديم آخر شكار
  9. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای ساربان، آهسته ران٬ کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او٬ بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او٬ در استخوانم می رود محمل بدار ای ساربان٬ تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان٬ گویی روانم می رود...
  10. eksir

    غزل و قصیده

    آنقدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای سر روان یا ساختم یا سوختم سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزد گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب سوختم در پیش مهرویان و بیجا سوختم سوختم از آتش...
  11. eksir

    حضورستاره های سینما وتلویزیون دراردوی استیل آذین

    شماري از ذاكران اهل بيت و هنرمندان سينما و تلويزيون در اردوي تيم فوتبال استيل آذين پيش از ديدار با پرسپوليس حضور پيدا كردند. روز شنبه(11اردیبهشت)در اردوي استيل آذين كه در هتل آكادمي المپيك برگزار شد تعدادي از ذاكران و مداحان اهل بيت همچنين هنرمندان سرشناس سينما و تلويزيون حضور داشتند. در مراسم...
  12. eksir

    ترانه ها و تصنیف ها...

    سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد كجاي قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم كه هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهكارم تو با دلتنگياي من تو با اين جاده همدستي تظاهر كن ازم دوري تظاهر مي كنم هستي تو آهنگ سكوت تو به دنبال يه تسكينم صدايي تو جهانم نيست فقط تصوير مي بينم...
  13. eksir

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    گريستم چو شمع ،فاتح و خاموش شدم تا به خود كرده ي تديبر، فراموش شدم كه چه روزي برسد، باز به افروغي از پي دانه و دامي ،جگر سوز شدم
  14. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    تا نبيند رنج و سختي مرد كي گردد تمام تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود
  15. eksir

    غزل و قصیده

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم *** تا درخت دوستی برگی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم *** گفت و گو آیین درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم *** شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم *** گلبن حسنت نه خود شد دلفروز ما دم همت بر او بگماشتیم *** نکته​ها...
  16. eksir

    شعر نو

    خانه‌ء من در انتهای جهان است در مفصل ِ خاک و پوک با ما گفته بودند : «آن کلام ِ مقدس را با شما خواهيم آموخت ليکن به خاطر آن عقوبتی جان‌فرسای را تحمل می بايدِتان کرد» عقوبت جان‌کاه را چندان تاب آورديم آری که کلام مقدس مان باری از خاطر گريخت ! ...
  17. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    به یاد لحظه‌های عاشقانه نماز عشق می‌خوانم شبانه تو ای جانان بیا بنگر سحرگاه که دریا میزند از نو جوانه
  18. eksir

    رباعی و دو بیتی

    باز از پی مشک نفس غالیه بویت آشفته به سر می دوم ای دوست بکویت یارا بنمای آن رخ زیبات که مارا دل واله وسرگشته و شیداست به رویت
  19. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده‌ی کوته نظران دل چون آینه‌ی اهل صفا...
بالا