نتایح جستجو

من و تو هر دو تمامیم بهم هیچکس را مده آواز امشب

تولدت مبارک [IMG]

Linkin Park : What I've Done Linkin Park : What I've Done In this farewell There’s no blood There’s no Alibi ‘Cause I’ve Drawn Regret From the truth Of a Thousand Lies So let Mercy Come And Wash Away what i`ve Done I've faced myself To Cross out what I’ve Become Erase Myself And let Go of...

اي مهربان من من دوست دارمت چون سبزه هاي درست چون برگ سبزرنگ درختان نارون معيارهاي تازه زيبايي با قامت تو سنجيده مي شود زيبايي عجيب تو معيار تازه اي ست با غربت غريب فراوانش مانند شعر من اين شعر بي قرين و اين تفاخر از سر شوخي ست نازنين

خسته از اين و آن گسسته از دشتهاي غمزده از پيش پونه وحشي بر جو كنارها و از كنار زمزمه چشمه سارها از پيش بيدهاي پريشان از خشم بادها مي آيم از كوههاي سامت با درههاي مغموم در هاي و هوي باد مي آيم با گردباد ويران كن هرآنچه به چنگش...

ديگر چگونه ماه آوازهاي طرح جاري نورش را تكرار مي كند بعد از تو من چگونه اين آتش نهفته به جان را خاموش ميكنم ؟ اين سينه سوز درد نهان را بعد از تو من چگونه فراموش مي كنم؟ من با اميد مهر تو پيوسته زيستم بعد از تو ؟ اين مباد كه...

طالب آن باشد که جانش هر نفس تشنه‌تر باشد ولیکن بی سبب

دل نظر بر روی آن شمع جهان می‌افکند تن به جای خرقه چون پروانه جان می‌افکند گر بود غوغای عشقش بر کنار عالمی دل ز شوقش خویشتن را در میان می‌افکند زلف او صد توبه را در یک نفس می‌بشکند چشم او صد صید را در یک زمان می‌افکند طرهٔ مشکینش تابی در فلک می‌آورد پستهٔ شیرینش شوری در...

مرا سودای تو جان می بسوزد چو شمعی زار و گریان می‌بسوزد غمت چندان که دوزخ سوخت عمری به یک ساعت دو چندان می‌بسوزد فکندی آتشم در جان و رفتی دلم زین درد بر جان می‌بسوزد رخ تو آتشی دارد که هر دم چو عودم بر سر آن می‌بسوزد چو شمعم سر از آن آتش گرفته است که از سر تا به...

عشق آمد و آتشی به دل در زد تا دل به گزاف لاف دلبر زد آسوده بدم نشسته در کنجی کامد غم عشق و حلقه بر در زد شاخ طربم ز بیخ و بن برکند هر چیز که داشتم به هم بر زد گفتند که سیم‌بر نگار است او تا رویم از آرزوی او زر زد طاوس رخش چو کرد یک جلوه عقلم چو مگس دو دست بر سر زد...

عطار عطار دل خون شد و کس محرم این راز نیافت در روی زمین هم نفسی باز نیافت پر درد به خاک رفت و در عالم خاک هم صحبت و هم درد و هم آواز نیافت

گرچه ز تو هر روزم صد فتنه دگر خیزد در عشق تو هر ساعت دل شیفته‌تر خیزد لعلت که شکر دارد حقا که یقینم من گر در همه خوزستان زین شیوه شکر خیزد هرگه که چو چوگانی زلف تو به پای افتد دل در خم زلف تو چون گوی به سر خیزد گفتی به بر سیمین زر از تو برانگیزم آخر ز چو من مفلس دانی که چه...

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

roses

بله فرمایشات شما کاملا متینه استاد من که واقعا احتیاج دارم به اینا بعضی وقتا یه جمله‌های خیلی خیلی ساده‌ رو یادم می‌ره

جالبه کارت باشه هر وقت چیزی برای گفتن داشتم میام

یه چیزیم من بگم...به درد می‌خوره...برای شروع خوبه questions so far? تا اینجا سوالی نیس؟

:biggrin: