گاهی یاد دلتنگی هایم که می افتم
به یاد می آورم
دستم در دستانت نبود
بود اما آنطور که باید می بود نبود
هزار بت برای خود می ساختم
و نمی دانستم بی جان اند
هرچند که جان دارند
معبودم، دستان بی کسی ام به سویت دراز است
دستم بگیر، یادت را قرین لحظه لحظه ام کن
تا فراموشم نشود نباید دل به بت ها بسپارم