نتایح جستجو

میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است

حمید مصدق حمید مصدق سرود سبز علفها نسيم سرد سحرگاه صفاي صبح بهاران ميان برگ درختان و خاك و نم نم باران و عطر پاك خاك و عطر...

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه

a bunch of flowers

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم...

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

i know your frowzy thoughts very well but you can't come closer unless we girls look at you like this:razz: you see

a gun

آی آی شولوخ نذار اینا رو مو به تنم راست می‌شه coffin this? باغیشلایین اشتاد. تشکرام قوتولدو

He Wishes His Beloved Were Dead by William Butler Yeats He Wishes His Beloved Were Dead by William Butler Yeats He Wishes His Beloved Were Dead WERE you but lying cold and dead, And lights were paling out of the West, You would come hither, and bend your head, And I would lay my head on your...

حافظ حافظ خوبان جهان صید توان کرد به زر خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر نرگس که کله دار جهان است ببین کاو نیز چگونه سر درآورد به زر

از چرخ به هر گونه همی‌دار امید وز گردش روزگار می‌لرز چو بید گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید

حافظ حافظ با می به کنار جوی می‌باید بود وز غصه کناره‌جوی می‌باید بود این مدت عمر ما چو گل ده روز است خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود

حافظ حافظ چون غنچهٔ گل قرابه‌پرداز شود نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت وین دل سوخته پروانه ناپروا بود...

somebody called me? i'm here friends you can't REACH our hearts but just can make yourselves acceptable

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز به یار یک جهت حق گزار ما نرسد هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد هزار...

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

heater