نتایح جستجو

  1. *زهره*

    شعر نو

    كتاب فصل ورق خورد و سطر اول اين بود حيات غفلت رنگين يك دقيقه حوا ست نگاه مي كردي ميان گاو و چمن ذهن باد در جريان بود به يادگاري شاتوت روي پوست فصل...
  2. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    مولوی مولوی جانم بر آن قوم که جانند ایشان چون گل بجز از لطف ندانند ایشان هرکس کسکی دارد و کس خالی نیست هر یک چو قراضه‌ایم و کانند ایشان
  3. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    از بعد ماجرای صفا صوفیان عشق گیرند یک دگر را چون مستیان کنار
  4. *زهره*

    من که چیزی نگفتم حالا دنیاش گؤزلدی!

    من که چیزی نگفتم حالا دنیاش گؤزلدی!
  5. *زهره*

    سلام عزیزکم من خوبم به لطف تو شروع کردی یا نه هنوز؟

    سلام عزیزکم من خوبم به لطف تو شروع کردی یا نه هنوز؟
  6. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    روزی لرد بچه‌ای کنار رود نشسته بود و آب همی خورد حکیمی (زهره) از آنجا می‌گذشت. گفتش ای بچه اینگونه آب مخور عقلت زایل می‌شود بچه گفت: عقل دیگه چیه؟ حکیم گفت: هیچی به کارت برس
  7. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    بدون تشکر هم ایشین دوزدو دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار جان مست گلستان تو آن گاه خار خار
  8. *زهره*

    یاهوی منم خرابه اصن باز نمی‌شه که بخواد بسته بشه!! با میل میام همیشه

    یاهوی منم خرابه اصن باز نمی‌شه که بخواد بسته بشه!! با میل میام همیشه
  9. *زهره*

    شعر نو

    كجاست جاي رسيدن و پهن كردن يك فرش و بي خيال نشستن و گوش دادن به صداي شستن يك ظرف زير شير مجاور ؟ و در كدام بهار درنگ خواهي كرد و سطح روح پر از...
  10. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را
  11. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    روزی سنکایی (بو زهره دی) سخن همی راند به ناگه تنی چند (گران لرد، آتوسا، سرمد، پیرجو...) بر او حمله ور گشتند و به اندامش همی چاقو فرو می‌کردند در نهایت کسی (بو بی ام دی دی) آخرین چاقو را فرو کرد زهره همی گفت: آی آی شولوخ سن دا؟
  12. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند در سر کار خرابات کنند ایمان را
  13. *زهره*

    مهران جان تو که الان داری به من پیام میدی راحت کن خودتو بیا یاهو

    مهران جان تو که الان داری به من پیام میدی راحت کن خودتو بیا یاهو
  14. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دود آه سینه نالان من سوخت این افسردگان خام را
  15. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    بزرگی (زهره) بر سفره‌ی بخیلی (سرمد) نشسته بود بخیل همی بزرگ را گفت: از این مرغ تناول نما که به افتخار تو کشته‌ایم بزرگ همی گفت: دریغا که عمر مرغ پس از مرگ درازتر باشد از دوران حیاتش
  16. *زهره*

    دخترت کو؟ داری مگه؟ یا همین جوری می‌بخشی؟

    دخترت کو؟ داری مگه؟ یا همین جوری می‌بخشی؟
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن که این مفرح یاقوت در خزانه توست به تن...
  18. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
  19. *زهره*

    به ما که چیزی نگفته کوچیک‌تر از اینم زن می‌خوان بابا کی به اینا زن می‌ده؟؟؟

    به ما که چیزی نگفته کوچیک‌تر از اینم زن می‌خوان بابا کی به اینا زن می‌ده؟؟؟
  20. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من از این طالع شوریده برنجم ور نی بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
بالا