نتایح جستجو

  1. eksir

    رباعی و دو بیتی

    شبی از آسمون چیدم ستاره بدیدم صورتش همچون نگاره ببوییدم سر شب تا گل صبح فرستادم به آسمون دوباره
  2. eksir

    شعر نو

    هرگز كسی این گونه فجیع به كشتن خود برنخاست كه من به زندگی نشستم! و چشانت راز آتش است و عشقت پیروزی آدمی ست هنگامی كه به جنگ تقدیر می شتابد و آغوشت اندك جائی برای زیستن اندك جائی برای مردن و گریز از شهر كه به هزار انگشت به وقاحت پاكی آسمان را متهم می كند كوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود...
  3. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    غم اگر به كوه گویم بگریزد و بریزد كه دگر بدین گرانی نتوان كشید باری
  4. eksir

    عليك سلام گلم صبح شما به خير و شادي ممكنه يك مقدار بيشتر خودتان را معرفي كنيد البته اگر مايليد

    عليك سلام گلم صبح شما به خير و شادي ممكنه يك مقدار بيشتر خودتان را معرفي كنيد البته اگر مايليد
  5. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  6. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  7. eksir

    دوست عزيز و گرامي مهسا..ممنونم از اينكه حالم را جويا شديد خوبم خدا را شكر اميد وارم شما هم خوب...

    دوست عزيز و گرامي مهسا..ممنونم از اينكه حالم را جويا شديد خوبم خدا را شكر اميد وارم شما هم خوب باشيد در رابطه با مشاعره من در خدمتتم هر روز تقريبا من هستم اما نكته اينجاست كه شما شب زنده داريد و من روز زنده دار به هر حال خوشحال ميشوم مشاعره كنم .....شاد باشي [IMG]
  8. eksir

    آن چه از چاي نمي‌ دانستيد

    در اوايل قرن بيستم، چاي، نوشيدني لوکسي بود که فقط ثروتمندان توانايي خريد آن را داشتند. در نيويورک، تجار چاي بي‌ صبرانه منتظر محموله‌ هاي چاي که از هند و چين مي ‌آمد، مي ‌‌نشستند و آن را به قيمت گزاف به مشتريان خود مي ‌فروختند. قوطي‌ هاي فلزي کوچک، اولين نوع بسته‌ بندي چاي بود اما از آنجا که...
  9. eksir

    ميدوني از كي باب شد كه" اول خانم ها" يا "خانمها مقدم هستند"؟

    اين موضوع از عصر غار نشيني انسان باب شد. چطوري؟ اينطوري كه انسان غار نشين هر وقت مي خواست برود تو غار اول خانم ها را مي فرستاد كه اگر حيوان درنده اي آنجا بود اول آنها را بخورد. و يا وقتي ميخواست از غار خارج شود اول خانم ها را مي فرستاد كه اگر باز حيوان درنده كمين كرده باشد اول خانم ها را بخورد...
  10. eksir

    خواهش ميكنم عزيز خوشحالم از اينكه مورد پسندواقع شده.....شاد باشي

    خواهش ميكنم عزيز خوشحالم از اينكه مورد پسندواقع شده.....شاد باشي
  11. eksir

    عليك سلام خانمي خوش امديد.....چرا اينقدر كم پيدا...خوبم خدا را شكر شما چگونه ايد؟

    عليك سلام خانمي خوش امديد.....چرا اينقدر كم پيدا...خوبم خدا را شكر شما چگونه ايد؟
  12. eksir

    به پاس تشكر [IMG]

    به پاس تشكر [IMG]
  13. eksir

    راستی می دونید عبارت ( ماست مالی ) از کجا آمده!!! جالبه

    قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:"هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند از...
  14. eksir

    رباعی و دو بیتی

    غزل گفتم به یاد چشم آهوت قصیده گفتم از آن طُرّۀ موت دوبیتی ها زهجرانت سرودم رباعی ام نثار تاق ابروت
  15. eksir

    غزل و قصیده

    اي یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما پا وامکش از کار ما بستان گرو...
  16. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    امروز كه محتاج تو ام جای توخالی است فردا كه می آیی به سراغم نفسی نیست بر من نفسی نیست ، نفسی نیست در خانه كسی نیست نكن امروز را فردا بیا با ما كه فردایی نمی ماند كه از تقدیر و فال ما در این دنیا كسی چیزی نمی داند تا آینه رفتم كه در آن آینه هم جز تو كسی نیست من در پی خویشم به تو بر می خورم اما در...
  17. eksir

    رباعی و دو بیتی

    چو با جامش لبم تركرد خنديد غمم را چون سبكتر كرد خنديد پياله در پياله جام در جام دلم را چون که خوشتركرد خنديد
  18. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای عشق تو ما را به كجا می كشی ای عشق جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینی من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز تا باز تو دستی به سر من می كشی ای عشق
  19. eksir

    غزل و قصیده

    بگذار تا مقابل روی تو بنگریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به كه طاقت شوقت نیاوریم روی ار بروی ما نكنی حكم از آن توست باز آی كه روی در قدمانت بگستریم ما را سری است با تو كه گر خلق روزگار یكسر شوند و سر برود هم بر آن سریم گفتی ز خاك بیشترند اهل عشق من...
  20. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است راه دل خود را ، نتوانم كه نپویم هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
بالا