[IMG]
بعد از تو
هر خاطره فندکی شد و
شعری روشن کرد ...
واژه ها را پک میزنم
و تمام شعرها را دود می کنم
شعر اعتیاد می آورد
مخصوصاً
برای کسی که خوب بلد است با دود
و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند،
او که مرا دوست دارد وبهترینها را برایم میخواهد،
خداییکه لحظه ای مرا بحال خود وا نمیگذارد وهمیشه در کنار من است حتی لحظاتی که سرشار از معصیتم وگناه وجودم را فراگرفته است.
اری این زبان من است که رسوا شده ی این خدای بزرگ است.
هرگز از رحمت تو نامید...
]كولي ها چمدان سفر ندارند، كوچي ها سقفي بر سر ندارند.
پرستوها مرزها را نمي شناسند .
اما كولي ها و كوچي ها و پرستوها در سفر همراه دارند. همراهان بيشمارند .
قاصدك ها تنها سفر مي كنند.
من پاي سفر ندارم. دلي هم ندارم تا قوي دارمش .
من باز هم به سفر مي روم...
يادت مي آيد؟
مي گفتي خانه ی...
صدای قهقه ی اشکهای دلم است
می گرید
نه برای تو
برای دل تنگم
برای حسرت نگاه گرمت
که به من آرامش می داد
و من به سادگی از کنارش می گذشتم
آری
افسوس میخورم
نه افسوس گذشته را
بلکه افسوس آینده تلخی که
در انتظارم است
تلخی نبودنم در کنار ت
تو دنیایی که نمیتونیم تو خیابون راه بریم و بلند بلند گریه کنیم...
مجبوری توی خیابون راه بری و پشت هم سیگار بکشی...
ای آدمها!!!
این سیگار ها همان بغض هاییست که نمیتوانیم بشکنیم...
همان حرف هایست که نمیتوانیم بزنیم ...
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هيچ يک از مردم اين آبادی
به حباب نگران لب يک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عريانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز