نتایح جستجو

  1. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است می‌زند بر هم جهان را، هر که یک دل بشکند
  2. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید شب شود کوتاه، چون صبح از دو جانب سر زند
  3. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
  4. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    خامه‌ام، گفت و شنیدم به زبان دگری است من چه دانم چه سخنها به زبانم دادند ؟
  5. *زهره*

    شعر نو

    آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر ، با آن پوستين سرد نمناکش باغ بي برگي روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ، سرودش باد جامه اش شولاي عرياني ست ور جز اينش جامه اي بايد بافته بس شعله ي زر تا پودش باد گو بريد ، يا نرويد ، هر...
  6. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    آن سست وفا که یار دل سخت منست شمع دگران و آتش رخت منست ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
  7. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند چگونه انس نگیرند با تو آدمیان که از لطافت خوی تو وحش نگریزند چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند تو...
  8. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند
  9. *زهره*

    بنگر اي جانانه توران تا که بر رخسار من اشکهاي من خبردارت کنند از ماجرا...

    بنگر اي جانانه توران تا که بر رخسار من اشکهاي من خبردارت کنند از ماجرا ديدم آن مرغک چو منقار کبود از هم گشود مي ستايد عشق محجوب من و حسن تو را
  10. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # بهرنگي # پوست نارنج # بهرنگي # پوست نارنج آري گناه من بود. گناه من بود كه مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شايد هم گناه زن قهوه چي بود كه دل درد گرفته بود. اما نه، نه گناه من بود و نه گناه زن قهوه چي. قضيه به اين سادگي هم نيست. بهتر است اول ماجرا را براي شما نقل كنم تا...
  11. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند و گر به خشم برانی طریق رفتن نیست کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگرد چو روی باز کنی دوستی ز سر گیرند هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد اگر چه کار بزرگست مختصر گیرند روا بود...
  12. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    همسایه که میل طبع بینی سویش فردوس برین بود سرا در کویش وآن را که نخواهی که ببینی رویش دوزخ باشد بهشت در پهلویش
  13. *زهره*

    غزل و قصیده

    ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می ز کف تازه جوانی به من...
  14. *زهره*

    غزل و قصیده

    صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار...
  15. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در کجاي اين فضاي تنگ بي آواز من کبوترهاي شعرم را دهم پرواز شهر را گويي نفس در سينه پنهان است شاخسار لحظه ها را برگي از برگي نمي جنبد آٍمان در چارديوار ملال خويش زنداني است روي اين مرداب يک جنبنده پيدا نيست...
  16. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    شب چو در بستم و مست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
  17. *زهره*

    شعر نو

    پشت خرمن هاي گندم لاي بازوهاي بيد آفتاب زرد کم کم نهفت بر سر گيسوي گندم زارها بوسه بدرود تابستان شکفت از تو بود اي چشمه جوشان تابستان گرم گر به هر سو خوشه ها جوشيد و خرمن ها رسيد از تو بود از گرمي آغوش...
  18. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    با همين ديدگان اشک آلود از همين روزن گشوده به دود به پرستو به گل به سبزه درود به شکوفه به صبحدم به نسيم به بهاري که ميرسد از راه چند روز دگر به ساز و سرود ما که دلهايمان زمستان است ما که...
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
  20. *زهره*

    لوسی دست خودته که به بقیه‌ی چیزا توجه نکنی

    لوسی دست خودته که به بقیه‌ی چیزا توجه نکنی
بالا