نتایح جستجو

  1. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تار و پود هستیم بر باد رفت ، اما نرفت عاشقی ها از دلم، دیوانگی ها از سرم
  2. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
  3. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یک بار چون نسیم صبا، بر چمن گذشت می آید از بنفشه و گل، بوی او هنوز
  4. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دور از تو هر شب تا سحر، گریان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلی ، از گریه ی بی حاصلم؟
  5. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی خرم کند چمن را باران صبحگاهی
  6. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    شوریده و شیدا کند هر دل که دلبر جا کند عین بقا پیدا کند هر جان که جانان پرورد
  7. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    هر شب هجر برآنم که اگر وصل بجویم همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بمویم لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
  8. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به تو بر بست عهد کز سر جان بگذرد جان گرانمایه رفت بر سر پیمان دل
  9. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ای چشم تو دلفریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو در چشم منی و غایب از چشم زان چشم کنم به هر سو صد چشمه ز چشم من برآید چون چشم بر افکنم بر آن رو مه گرچه به چشم خلق زیباست تو خوبتری به چشم و ابرو
  10. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به تو بربست عهد، کز سر جان بگذرد جان گرانمایه رفت بر سر پیمان دل
  11. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به امید مرهمی کز تو به خسته ایی رسد ناله به کوه می برد ، شکوه به ماه میکند باد خوشی که می وزد از سر موج باده ات کوه گران غصه را چون پر کاه می کند
  12. hamid_61

    کارگاه نقاشی

    منم!!!!!! کاش میدیدم چیه که بچه ها اینقدر تعریف کردن!
  13. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    وین نغمه‌ی محبت "بعد" از من و تو بماند تا در زمانه باقی‌ست آواز باد و باران نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی که هرکس با دلارامی سری دارند و سودایی
  14. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    مجنون شده ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن
  15. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ازین چشمه منوشید که پر خون جگر گشت بدین تشنه بگویید که آن آب بقا رفت سر راه نشستیم نشستیم و شب افتاد بپرسید، بپرسید که آن ماه کجا رفت
  16. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
  17. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    درد عشق از هرکه می پرسم جوابم می دهد: از که می پرسی که من خود عاجزم در کار خویش هر که خواهد در حق ما هرچه خواهد گو بگوی ما نمی داریم دست از دامان دلدار خویش روز رستاخیز کانجا کس نپردازد به کس من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش
  18. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دست در گردن و آن گردن مینا در دست بوسه بشگست و بدان عهد همه خلق شکست پاسخ پند کسان داد چه هشیار و چه مست سخن از غیر مگو به من معشوقه پرست کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی
  19. hamid_61

    واقعاً قشنگ بودند ممنون

    واقعاً قشنگ بودند ممنون
  20. hamid_61

    واقعاً قشنگ بودند ممنون

    واقعاً قشنگ بودند ممنون
بالا