نتایح جستجو

  1. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب به خدایی خداییت، آنگه به کمال کبریاییت از عمر من آنچه هست برجای، بستان و به عمر لیلی افزای پرورده عشق شد سرشتم بی عشق مباد سرنوشتم
  2. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    می سوزم و می خندم، خشنودم و خرسندم تا سوختم چون شمع می خواهی و می کوشی آه ای دل نا خرسند در حسرت یک لبخند خون جگرم تا چند می نوشی و می نوشی
  3. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ره شانه به آن زلف دلاویز افتاد مو به مو با خبر از حال دل زار شدیم
  4. hamid_61

    ماشین های گرد بافت - CIRCULAR WEAVING MACHINE

    احتمالا قسمتی از دستگاه باید زیر پوشش یا سکو قرار گرفته و فقط ابزار و سوزن ها بالای سطح قرار دارند. دستگاه خیلی جالبیه
  5. hamid_61

    ماشین های گرد بافت - CIRCULAR WEAVING MACHINE

    سلام دوست عزیز راجع به این ماشین اگر اطلاعات بیشتری دارین در اختیارمون قرار بدین. آخه در نوع خودش عجیبه.
  6. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده ام همچو نسیم از این چمن پا برون کشیده ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
  7. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    آشنای قدسیانم من که در کویت غریبم پادشاه لا مکانم من که در ملکت فقیرم نه به جز نام لب لعل تو ذکری بر زبانم نه به جز یاد سر زلف تو فکری در ضمیرم
  8. hamid_61

    ممنون نوش آفرین عزیز از گل و گلدون زیبات

    ممنون نوش آفرین عزیز از گل و گلدون زیبات
  9. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یا لبانش را زلب همچون شکر خواهم چکید یا میانش را ببر همچون کمر خواهم گرفت
  10. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبری رسم وی عاشق کشی قانون وی عاشقی کیش من و حسرت کشی آیین من
  11. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ماییم و سینه ایی که بود آشیان آه ماییم و دیده ایی که بود آشنای اشک
  12. hamid_61

    من هشتمین آن هفت نفرم...(عرفان نظر آهاری)

    خوب چرا فایل pdf رو نمیزاری دوست عزیز؟
  13. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    من و ابروی یارو شیخ و محراب مسلمان تا مسلمان فرق دارد مکن تشبیه زلفش را به سنبل پریشان تا پریشان فرق دارد
  14. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی؟ یا مقیم کعبه شو یا ساکن بتخانه باش
  15. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    هرچه خود را می کشم از دست عشقش بر کنار می کشد باز آن خم گیسو ، دل ما را به سویش
  16. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم الحق که جای رشک است بر کامرانی ما
  17. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دردا که کشت ما را شیرین لبی که می گفت من داده ام به عیسی انفاس جانفزا را چون رو به دوست کردی سرکن به جور دشمن چون نام عشق بدی، آماده شو بلا را
  18. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    در پای قدح بنشین زیبا صنمی بگزین اسباب ریا برچین کمتر ز دعا دم زن
  19. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دست در گردن و آن گردن مینا در دست بوسه بشکست و بدان عهد همه خلق شکست
  20. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به کنار من بودی بود به جا قرار دل رفتی رفت راحت از خاطر آرمیده ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام
بالا