نتایح جستجو

اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه

ارامش بخش بود

یعنی چی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خیلی باحال بود;)

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم

واسه دانشگاه بخونی یا کنکور؟ واسه دانشگاه کتای هوربیتس واسه کنکور مقسمس رو بخون سعی کن بیشتر تست بزنی

کسی ساختمان داده بلده ؟

این سرخ گونه هرگز سخن از درد نرانده ست رون آتش می زید و هراس را با او یارای برابری نیست خاموش نشسته به انتظار زخم را و گلوله را پاس می دارد تا آن روز کز جراحت سهمگین خویش پرچمی برافرازد این سرخ گونه خاموش نشسته به انتظار تمامی تن من سرزمین من است

مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم میرسد! آدمی گر ایستد بر بام عشق دست هایش تا خدا هم میرسد!

جهان آلوده ي خواب است فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش هر بانگ چنان كه من به روي خويش در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست و ديوارش فرو ميخواندم در گوش ميان اين همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست شب از وحشت گرانبار است جهان آلوده خواب است...

جهان آلوده ي خواب است فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش هر بانگ چنان كه من به روي خويش در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست و ديوارش فرو ميخواندم در گوش ميان اين همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست شب از وحشت گرانبار است جهان آلوده خواب است...

جهان آلوده ي خواب است فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش هر بانگ چنان كه من به روي خويش در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست و ديوارش فرو ميخواندم در گوش ميان اين همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست شب از وحشت گرانبار است جهان آلوده خواب است...

ين مرد خود پرست اين ديو، اين رها شده از بند مست مست استاده روبه روي من و خيره در منست *** گفتم به خويشتن آيا توان رستنم از اين نگاه هست ؟ مشتي زدم به سينه او، ناگهان دريغ آئينه تمام قد روبه رو شكست.

ين مرد خود پرست اين ديو، اين رها شده از بند مست مست استاده روبه روي من و خيره در منست *** گفتم به خويشتن آيا توان رستنم از اين نگاه هست ؟ مشتي زدم به سينه او، ناگهان دريغ آئينه تمام قد روبه رو شكست.

هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هر که از یار تحمل نکند یار مگویش وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش چون دل از دست به درشد مثل کره توسن نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش سعدی

آیا خداوند برای بنده خویش کافی نیست؟! این ایه ی قرانه خوب بهش فکر کن........ جالبه نه؟

خوبی آقای ناراحت؟

تا تو باشی منو اذیت نکنی عمرا عموش ما بادی نیستیم که با این بیدا بلرزیم:biggrin:

تا تو باشی ........

چه جوری می تونم یه دایره یا مستطیل تو خالی بکشم؟