نتایح جستجو

  1. eksir

    غزل و قصیده

    دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت به دم سرد سحرگاهی من بازنشست هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت الغیاث از من دل...
  2. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    خانمانـسوز بود آتـش آهـی گاهـی ناله‌ای میشکند پشت سپاهی گاهی گر مقـدّر بشود سـلک سـلاطین پویـد سالک بی خـبر خفـته براهــی گاهی قصه یوسف و آن قوم چه خوش پنـدی بود به عزیزی رسد افتـاده به چاهی گاهی هستی‌ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق آتـش افروز شود برق نگـاهی گاهی روشنی بخش از آنم که...
  3. eksir

    رباعی و دو بیتی

    جامی است که عقل افرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش
  4. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چشـم گریـان مرا دیدی و لبخـند زدی دل برقصد به بر از شوق گنـاهی گاهی
  5. eksir

    شعر نو

    ای میهن، ای پیر بالنده ی افتاده، آزاد زمینگیر ! خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها . ای میهن ! در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است ... در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ، دمادم، دمادم ...
  6. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    طریق معرفت اینست بی‌خلاف ولیک به گوش عشق موافق نیاید این گفتار چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار پیاده مرد کمند سوار نیست ولیک چو اوفتاد بباید دویدنش ناچار
  7. eksir

    ***من میگم،تو میگی***

    من ميگم سكوت سرشار از سخنان ناگفته است تو ميگي
  8. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    هر نقش که دست عقل بندد جز نقش نگار خوش نباشد
  9. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من هم رُبــاب عشقــم و عشقــم رُبابی ست وان لطف های زخمه ی رحمــانم آرزوست
  10. eksir

    شعر نو

    تو تا من سکوت و حیرت از من تا تو نگاه و تردید ما را می خواند مرغی از دور می خواند به باغ سبز خورشید
  11. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    **** سلام ما را هم برسان
  12. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    آن گونه تورا در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است
  13. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    بر روی ما نگاه خدا خنده می زند هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
  14. eksir

    شعر نو

    رازی درون سینهء من می سوخت می خواستم که با تو سخن گوید اما صدایم از گره کوته بود در سایه، بوته هیچ نمی روید !
  15. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
  16. eksir

    سلام بانو جسارتا امروز دل هنرمند و هنر دوست ما را چه كسي به درد اورده؟گلايه ها بالاست

    سلام بانو جسارتا امروز دل هنرمند و هنر دوست ما را چه كسي به درد اورده؟گلايه ها بالاست
  17. eksir

    ترانه ها و تصنیف ها...

    ايــــــران اي ســـــراي اميـــــد بـــر بـامـــت سپيـــده دمــيـــــد بنگـر كـــزين ره پـــــــر خـــــون خـورشيــدي خجستــــه رسيــد اگر چـه دلهـا پـر خــون اســـت شكـــوه شــــادي افــزون است سپيده ي ما گلـگـــون اســــت كه دست دشمن در خون است اي ايــــران ! غمــت مـرســاد ! شــادي...
  18. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
  19. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
  20. eksir

    رباعی و دو بیتی

    راه من تا دور دست دشت ها می رفت من شناور در شط اندیشه های خویش می خزیدم در دل امواج سرگردان می گسستم بند ظلمت را زپای خویش
بالا