نتایح جستجو

بــــاران وقـتی میبــارد همه چیــز را تــازه میکنــد حتــی داغ ِ دل را . . . ! __________________ . .

بــــاران وقـتی میبــارد همه چیــز را تــازه میکنــد حتــی داغ ِ دل را . . . ! __________________ . .

باز باران میبارد ، همه جا خیس است ، چشمانِ خیسم را کجا آویزان کنم؟

در خلوت كوچه هایم باد می آید اینجا من هستم ؛ دلم تنگ نیست.... تنها منتظر بـــارانـم تا قطره هایش بهانه ایی باشند برای نم ناك بودن لحظه هایم و اثباتی بر بی گناهی چشمانم!

بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره حس میکنم پیش منی وقتی که بارون میباره بارونو دوست دارم هنوز بدون چتر و سرپناه وقتی که حرفای دلم جا میگیرند توی یه آه شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون بارونو دوست داشتی یه روز تو خلوت پیاده رو پرسه...

مي خواهم اين بار از تو بگويم ....... از تو بهترينم دوست دارم من باشم و کاغذ و خودکار ي که فقط نام تورا بنويسد با تو حرفها دارم به اندازه ي هزار سال...سالها يي که ديگر متعلق به توست دلم را به ياد تو با دريا و آرزوهاي زيبايي آميخته ام آرزوها يي که اول و آخر آن تو هستي مي دانم که يک روز...

ببار باران...... ببار باران که دل تنگم..... مثال مرده بی رنگم ببار باران کمی ارام ... که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی وتنهایی رفیق باوفایم شد ببار باران.... بزن بر شیشه ی قلبم بکوب این شیشه رابشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار...

روزي مـيـرسـد . . . در حـسـرتـم بـمـانـي در روزي بـارانـي ، مـن در اوج و تـو در ويـرانـي . . . يـه روزي صـادقـانـه صـدايـت کـردم . . . عـاشـقـانـه نـگـاهـت کـردم . . . حـالـا عـاجـزانـه نـگـام مـيـکـنـي بـا حـسـرت صـدام مـيـکـنـي امـــا فــقــط بـــــرو . . .

دمش گرم... باران را میگویم! به شانه ام زد و گفت: خسته شدی،امروز تو استراحت کن... من به جایت می بارم!!!

مَــتــرسَـــک ، حــرف ِ دلــت را خــوب میــدانَــم، میــدانَــم دَرد دارد ! باشــــی ُ وجـودت را هیـچ بدانـَنـد ...!!! [IMG]

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

با تــو زیر بارانمــ ! چَــتر بَرای چه ؟ خیالــ که خــیســـ نِمی شَــود !!!...

تو را دوست دارم در این باران می خواستم تو در انتهای خیابان نشسته باشی من عبور کنم سلام کنم لبخند تو را در باران می خواستم می خواهم تمام لغاتی را که می دانم برای تو به دریا بریزم دوباره متولد شوم

باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ، می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش. می دویدم، می دویدم ، توی جنگل های پوچی ، زیر باران مدیحه ، رو به خورشید ترانه ، رو به سوی شادکامی ...

ديــر كـــرده اي ذره اي... بــه انــدازه سفيــد شــدنــ مـــوهـــايــ مــن شـــايــد!

دلم میخواست ميدانستي شبها... تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام... به چشمانم سنجاق ميكنم... تا يادم نرود در روي زمين كسي هست... كه سبزي لحظه هايش .... آرزوي من است ! دلم میخواست می دانستی... که شادی ات... دنيای من است... و اندوهت... ويرانی لحظه هايم! که چگونه در خنده هايت به اوج...

[IMG]

[IMG]

[IMG]

باران مي بارد امشب دلم غم دارد امشب آرام جان خسته ره مي سپارد امشب در نگاهت، مانده چشمم شايد از فکر سفربرگردي امشب از تو دارم، يادگاري سردي اين بوسه را پيوسته بر لب قطره قطره اشک چشمم ميچکد با نم نم باران به دامن بسته اي بار سفر را با تو اي عاشق ترين بد کرده ام من رنگ چشمت رنگ دريا سينه ي من دشت...