نتایح جستجو

زمان نمي گذرد عمر ره نمي‌سپرد صداي ساعت شماطه بانگ تکرار است نه شب هست و نه جمعه نه پار و پيرار است جوان و پير کدام است زود و دير کدام است اگر هنوز جوان مانده اي به آن معناست که عشق را به زواياي جان صلا زده اي ملال پيري...

مرسی مرسی پسر خوبی شدی فعلا

سلام من که کاری نکردم هنوز منتظر توام که اونا رو بدی به سرمد

Hecate Hecate Dogs were closely associated with Hecate in the Classical world. "In art and in literature Hecate is constantly represented as dog-shaped or as accompanied by a dog. Her approach was heralded by the howling of a dog. The dog was Hecate's regular sacrificial animal, and was often...

Hecate Hecate Hecate or Hekate (ancient Greek Ἑκάτη, Hekátē, pronounced /'hɛkətiː/ or /'hɛkət/) is a chthonic Greco-Roman goddess associated with magic, witches, ghosts, and crossroads. She is attested in poetry as early as Hesiod's Theogony. An inscription from late archaic Miletus naming...

Hebe Hebe In Greek mythology, Hēbē (Greek: Ἥβη) is the goddess of youth (Roman equivalent: Juventas). She is the daughter of Zeus and Hera. Hebe was the cupbearer for the gods and goddesses of Mount Olympus, serving their nectar and ambrosia, until she was married to Heracles, (Roman...

Irene Irene Eirene, or Irene (the Roman equivalent was Pax), one of the Horae, was the personification of peace, and was depicted in art as a beautiful young woman carrying a cornucopia, scepter and a torch or rhyton. The Greek personified goddess of peace and wealth. Irene was portrayed as...

Friendship Happiness Love Meditation Peace Spirit

There are tens of thousands of different characters in the Chinese writing system. Most of these have been dropped due to lack of use over the centuries. Today, knowledge of about 4,000 symbols conveys most messages. Below are some words and phrases in English along with Chinese symbol...

Chinese Symbol Writing Chinese symbol writing is a unique style of communication, primarily because it is as beautiful as it is functional. This is evident in the character shown above, which means love. The Chinese written language is conveyed in characters. Earlier in the written...

A Divine Image by William Blake A Divine Image by William Blake A Divine Image Cruelty has a human heart, And Jealousy a human face; Terror the human form divine, And Secresy the human dress. The human dress is forged iron, The human form a fiery forge, The human face a furnace...

How the Leopard Got His Spots BY RUDYARD KIPLING How the Leopard Got His Spots BY RUDYARD KIPLING In the days when everybody started fair, Best Beloved, the Leopard lived in a place called the High Veldt. 'Member it wasn't the Low Veldt, or the Bush Veldt, or the Sour Veldt, but the...

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست...

دل سراپرده محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست من که سر درنیاورم به دو کون گردنم زیر بار منت اوست تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هر کس به قدر همت اوست گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست بی خیالش...

خم زلف تو دام کفر و دین است ز کارستان او یک شمه این است جمالت معجز حسن است لیکن حدیث غمزه‌ات سحر مبین است ز چشم شوخ تو جان کی توان برد که دایم با کمان اندر کمین است بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآفرین است عجب علمیست علم هیئت عشق که چرخ هشتمش هفتم زمین...

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است دلم بجو که قدت...

منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من است ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله گدای خاک در دوست پادشاه من است غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواه من است مگر به تیغ...

روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است...

ای ساربان آهسته رو کارام جانم می‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد