نتایح جستجو

  1. *زهره*

    غزل و قصیده

    بنال بلبل اگر با منت سر یاریست که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق که مست جام غروریم و نام هشیاریست خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست...
  2. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ساقی از این عالم واهی رهایم کن نمی خواهم در این عالم بمانم بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن تو را اینجا به صد ها رنگ می جویند تو را با حیله و نیرنگ می جویند تو را با نیزه ها در جنگ می جویند تو را اینجا به گرد سنگ می جویند تو جان می بخشی و اینجا به فتوای تو می گیرند جان از ما نمی...
  3. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست مستور و مست...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
  5. *زهره*

    Mythology

    Gaia Gaia After the separation of the Earth from the Sky, Gaia gave birth to other offspring, these being fathered by Pontus. Their names were the sea-god Nereus, Thaumas, Phorcys, Ceto and Eurybia. In other versions Gaia had offspring to her brother Tartarus; they were Echidna and Typhon...
  6. *زهره*

    Mythology

    Gaia Gaia Gaia or Gaea, known as Earth or Mother Earth (the Greek common noun for "land" is gega). She was an early earth goddess and it is written that Gaia was born from Chaos, the great void of emptiness within the universe, and with her came Eros. She gave birth to Pontus (the Sea) and...
  7. *زهره*

    Mythology

    Eris Eris Eris is the Greek goddess of discord and strife. She is Ares' constant companion and follows him everywhere. Eris is sinister and mean, and her greatest joy is to make trouble. She has a golden apple that is so bright and shiny everybody wants to have it. When she throws it among...
  8. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  9. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  10. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  11. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  12. *زهره*

    فراق یار

    تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری از آن به قوت بازوی خویش مغروری گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد میسرت نشود عاشقی و مستوری
  13. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هرگز نبود سرو به بالا که تو داری یا مه به صفای رخ زیبا که تو داری گر شمع نباشد شب دلسوختگان را روشن کند این غره غرا که تو داری حوران بهشتی که دل خلق ستادند هرگز نستانند دل ما که تو داری بسیار بود سرو روان و گل خندان لیکن نه بدین صورت و بالا که تو داری پیداست که سرپنجه...
  14. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سعدی سعدی کس با تو عدو محاربت نتواند زیرا که گرفتار کمندت ماند نه دل دهدش که با تو شمشیر زند نه صبر کها ز تو روی برگرداند
  15. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سعدی سعدی سودای تو از سرم به در می‌نرود نقشت ز برابر نظر می‌نرود افسوس که در پای تو ای سرو روان سر می‌رود و بی‌تو به سر می‌نرود
  16. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سعدی سعدی بیچاره کسی که بر تو مفتون باشد دور از تو گرش دلیست پر خون باشد آن کش نفسی قرار بی‌روی تو نیست اندیش که بی‌تو مدتی چون باشد
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    كران تا كرانش كويري نه بل هول زاي گياهي نه در آن به هر جاي روييده خاري در آنجاست يك توده پوسيده فرسوده استخواني نشاني ز اسبي ست وامانده و از سواري
  18. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    كاوه آهنگر مي گويد با نگاهي گويا با لباني خاموش قصر ضحاك هنوز آباد است تو به ويراني اين كاخ بكوش
  19. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    پنداشتم كه آينه اي بگرفته ام برابر ياران خودپسند تا هيات غريب به خون درنشسته را نظاره گر شوند وهني عظيم بود آنان به عمد پلك به هم برنمي زدند و ز دستهايشان همه تا مرفق در خون دوستان موافق فرو شده گويي جويي ز خون تازه فرو مي ريخت...
  20. *زهره*

    شعر نو

    آخرين حرف اين است زندگي شيرين است خود از اينروست اگر مي گويم پايمردي بكنيم پيش از آنكه سر ما بر سر دار آرد خصم ما بكوبيم سر خصم به سنگ وين تبهكاران را بر سر دار بسازيم آونگ
بالا