مگر نسيم سحــر بوي زلف يار من است كـــه راحـت دل رنجـــور بيقــرار من است
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب نبينــم كه در كنــار من است
اگـر معــاينه بينــم كــه قصد جــــان دارد به جان مضايقه با دوستان نه كار من است
حقيقت آن كه نه درخور اوست جان عزيز وليــك در...