نتایح جستجو

  1. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم خون دلم چه ریزی چون دل دگر ندارم
  2. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    روزی گرم بخوانی از بس که شاد گردم گر ره بود بر آتش بیم خطر ندارم
  3. eksir

    ***من میگم،تو میگی***

    من ميگم خون سرديتونو حفظ كنيد تو ميگي ... راستي چند ريشتر بود ما را هم در ترسيدن خود شريك بداريد
  4. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    بگذار تا به طعنه بگویند مردمان در گوش هم حکایت عشق مدام ما «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است در جریده ی عالم دوام ما»
  5. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود باران به دامن است هوای گرفته را
  6. eksir

    ***من میگم،تو میگی***

    من ميگم جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود باران به دامن است هوای گرفته را تو ميگي................
  7. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    باز دیوانه شدم من ای طبیب باز سودایی شدم من ای حبیب
  8. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    جان من کوره است با آتش خوش است کوره را این بس که خانه‌ی آتش است همچو کوره عشق را سوزیدنی است هر که او زین کور باشد کوره نیست
  9. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین بیدار کردی آن گل در خاک خفته را گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست تب موم سازد آهن و پولاد تفته را یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است کس نیست واقف این همه راز نهفته را
  10. eksir

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    راه عدم نرفت کس از رهروان خاک چون رفت خواهی این همه راه نرفته را لب دوخت هر که را که بدو راز گفت دهر تا باز نشنود ز کس این راز گفته را
  11. eksir

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
  12. eksir

    ترانه ها و تصنیف ها...

    چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بی‌پایان شود...
  13. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو را دارم اي گل، جهان با من است. تو تا با مني، جان جان با من است. چو مي‌تابد از دور پيشاني‌ات كران تا كران آسمان با من است. چو خندان به سوي من آيي به مهر بهاري پر از ارغوان با من است ! كنار تو هر لحظه گويم به خويش كه خوشبختي بي‌كران با من است. روانم بياسايد از هر غمي چو بينم كه مهرت روان...
  14. eksir

    باران

    باران كه مي‌بارد، اين‌بار چترهامان را مي‌بنديم با ياد شاعرانه‌ترين لحظه‌هاي يك شاعر كه هر غروب باراني پاييزي جا مي‌ماند از شعرهاي او در غروبي كه شاعر نيست اما شاعرانه مانده‌است هنوز در شعرهاي او
  15. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
  16. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    ز عشق آغاز كن، تا نقش گردون را بگرداني، كه تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش،
  17. eksir

    غزل و قصیده

    دیر آمدی‌ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست بر آتش عشقت آب تدبیر چندان که زدیم بازننشست از روی تو سر نمی‌توان تافت وز روی تو در نمی‌توان بست از پیش تو راه رفتنم نیست چون ماهی اوفتاده در شست سودای لب شکردهانان بس توبه صالحان که بشکست ای سرو بلند بوستانی در پیش درخت قامتت پست...
  18. eksir

    رباعی و دو بیتی

    شب، غير هلاك جان بيداران نيست. گلبانگ سپيده بر سپيداران نيست. در اين همه ابر، قطره‌اي باران نيست؟ از هيچ طرف صدايي از ياران نيست؟
  19. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    به هزار خنجرم ار عیان، زند از دلم رود آن زمان که نوازد آن مه مهربان، به یکی نگاه نهانیم
  20. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    آن دل که تو دیده‌ای ز غم خون شد و رفت وز دیده‌ی خون گرفته بیرون شد و رفت روزی به هوای عشق سیری می کرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
بالا