نتایح جستجو

سلام ممنن شما خوبی؟ نمیدونم صبر کنید آرشیوم رو بگردم

شماها در نقش دخترای فال ماها هستین اتی!!!!؟؟؟؟ احیانا شما همون دختری نیستی که تصادف میکنی و من مجبورم شمارو تا بیمارستان ببریم آیا!!؟؟ خب چرا ناراحت میشی سوال دیگه!!! پیش میاد!! بابای شما کارخونه نداره!!؟ اگه که درسته بگو تا یجوری جلوی اون تصادف رو بگیریم تا من هم الکی سه ماه زندان نیفتم و...

ایران-دبی:smile: شش ماه اینجا، شش ماه هم اونجا:cool:

شهریور : یه شب كه داری با موتورت میری خیابون گردی تو یك خیابون تاریك میبینی یك ماشین با شدت به یك دختره می زنه و فرار می كنی . سریع مثل قهرمانان فیلمای هندی میپری دختره رو بغل می كنی و می بری به بیمارستان و خلاصه نجاتش می دی اما دختره به كما رفته و پلیسا هم فكر می كنن تو...

[IMG]

میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم . . . [IMG]

ممنون که فبول کردی [IMG]

[IMG]

چشماتو وا کن.... یه نگاه به خودتو دنیا کن.... اگه یه هدف تو دلت باشه.... می تونه کل دنیا تو دستای تو جا شه جاده ی دنیا.... می سازه واست کابوس و رویا.... یکی بیداره و یکی خوابه.... راهتو مشخص کن.... این یه انتخابه اگه ابرای سیاهو دیدی.... اگه از آینده ترسیدی.... پاشو و پرواز کن..... تو افق های...

یه صبح دیگه.... یه صدایی توی گوشم میگه.... ثانیه ها اینطور داره میره.... امروز و زندگی کن.... فردا دیگه دیره نم نم بارون.... میزنه به کوچه و خیابون... یکی میخنده یکی غمگینه.... زندگی اینه.... همه ای قشنگیش همینه خورشید و نور و.... ابرای دور و.... هرچی که تو زمین و آسمونه بهم انگیزه میده رها کن...

:surprised: برای اینکه جز مردا باقی بمونم به یک رای میدم:D وگرنه من هم به فونت دو رای میدم:whistle:

شما به نوع پوشش و تیپ اون زمان می خندین و دها نصل بعد به پوشش و تیپ زمان ما می خندن خب اون دوره اینجوری حال می کردن...

خدایش رحمت کند...

[IMG]

[IMG]

آرههه ما هم داشتیم علی در به در محمد تایتانیک البته ما بهشون نمی خندیدیم، فقط لقب داشتن

سلام نگین جان، ممنون بابت دوستی [IMG]

این هم از نما و محوطه اش

تبریک میگم نسترن جان... هزاران بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید تا باغ جهان نظاره گر شکفتن گلی چون تو باشد... سالروز شکفتنت مبارک merci beaucoup mpb

خسته و پریشانــــم،،،، در غم تو گریانــــم،،،، از همه گریزانــــم،،،، تا رود زتن جانــــم تو که گفتی زپیش من بمان،،،، چرا چنین نهان،،،، مرا به حال خود رها کــــردی چرا ندیده ایی،،،، که از غمت بهار،،،، رود به آسمان،،،، چه گویمت مرا فدا کــــردی مگر که جان به لب رسد،،،، که یادت از نظر رود،،،، چرا...