نتایح جستجو

[IMG]

وای ممنونم پسر خوب راستی عیدتم مبارک خیلی قشنگ بود کلی باش حال کردم دست گلت درد نکنه مثل همیشه عالی بود

PUSSYCAT DOLLS - JAI HO (Jai Ho) (Jai Ho)I got (I got) shivers (shivers), When you touch away, I'll make you hot, Get all you got, I'll make you wanna say (Jai Ho) (Jai Ho) I got (I got) fever (fever), Running like a fire, For you I will go all the way, I wanna take you higher (Jai...

در امتحان پايان ترم دانشکده پرستاري، استاد ما سؤال عجيبي مطرح کرده بود. من دانشجوي زرنگي بودم و داشتم به سؤالات به راحتي جواب ميدادم تا به آخرين سؤال رسيدم، نام کوچک خانم نظافتچي دانشکده چيست؟ سؤال به نظرم خنده‏دار مي‏آمد. در طول چهار سال گذشته، من چندين بار اين خانم را ديده بودم. ولي نام...

بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می‌نخورد باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است

سعدی سعدی روی تو به فال دارم ای حور نژاد زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد فرخنده کسی که فال گیرد ز رخت تا لاجرم از محنت و غم باشد شاد

ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی تا من در این سرایم این در ندیده بودم کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی چون گل روند و آیند این دلبران و خوبان تو در برابر من چون سرو بایستادی...

کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم زهر خند است این که پنداری تبسم می‌کنم در میان اشک شادی گم شدم روز وصال اینچنین روزی که دیدم خویش را گم می‌کنم با من آواره مردم تا به کشتن همرهند من نمی‌دانم چه بی‌راهی به مردم می‌کنم چهره پرخاکستر از گلخن برون خواهم دوید هر چه خواهد...

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم تو را در بوستان باید که پیش سرو...

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز...

زندگي در چشم من شبهاي بي مهتاب را ماند شعر من نيلوفر پژمرده در مرداب را ماند ابر بي باران اندوهم خار خشک سينه کوهم سالها رفته است کز هر آرزو خالي است آغوشم نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه حاليا خاموش...

مي وزد باد سردي از توچال در سکوتي عميق و رويا خيز برف و مهتاب و کوهسار بلند جلوه ها مي کند خيال انگيز خاصه بر عاشقي که در دل خويش دارد از عشق خاطرات عزيز داند آن کس که درد من دارد خورده در جام شب شراب...

بهارم دخترم از خواب برخيز شکر خندي بزن شوري برانگيز گل اقبال من اي غنچه ناز بهار آمد تو هم با او بياميز بهارم دخترم آغوش وا کن که از هر گوشه گل آغوش وا کرد زمستان ملال انگيز بگذشت بهاران خنده بر لب آشنا کرد...

همه ذرات جان پيوسته با دوست همه انديشه ام انديشه اوست نمي بينم به غير از دوست اينجا خدابا اين منم يا اوست اينجا ؟

آخر اي دوست نخواهي پرسيد که دل از دوري رويت چه کشيد سوخت در آتش و خاکستر شد وعده هاي تو به دادش نرسيد داغ ماتم شد و بر سينه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکيد ن همه عهد فراموشت شد چشم من روشن روي...

بدين افسونگري وحشي نگاهي مزن بر چهره رنگ بي گناهي شرابي تو شراب زندگي بخش شبي مي نوشمت خواهي نخواهي

نوروز مي رسد فرياد زد چكاوك: نوروز مي رسد تاكِ برهنه گفت: - "گرجان به مژده ي تو فشانم روا بود اما هنوز سرماي بهمني نشكسته است وين برف دير پاي انگار تا ابد بر فرقِ كاج پيرِ خانه نشسته است آن كاروان شادي و گل از كدام راه در اين هواي سردِ توان سوز مي رسد." بيد كهن به رقص درآمد كه غم...

رهبر این فروم مشخصه که می‌گن کل باشگاه داره رو همین اسپما می‌گرده!!!

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

کلا تهطیلی هم داشتی؟