هی تاپیکت خیلی مشکوکه هااا
من هم به همه چیز شک میکنممخصوصا بیشتر به اعتقادات جالبیش اینجاس که من شک رو برطرف میکنم ولی اون باز میاد سراغم منم بهش محل نمیدم و میفهمم این خوده شیطونه
من به چیزی میگم تفریح که نهایت لذت رو ازش ببرم
این گریه با گریه های دیگه فرق داره .ارزش داره
این گریه دلمو اتیش میزنه و منو از بدی ها دور میکنه
وای که چه لذتی داره
من موندمو در و دیوار
من موندمو نت و بیکار
درسهام هنوز نشده یه خروار
اگه بشه یه خروار
سرمو میکوبم به دیوار
هوارم میره تا بیجار
جونم چه شعری گفتم نمیدونستم اینقدر پتانسیل شعر دارم
حوزه علیمه هنوز اونموقع تشکیل نشده بوده عزیزم
و داستانش هم یه خورده تحریف شده
ولی اصفل مطلب که با دختر جوانی روبرو شده وانگشتانش رو سوزونده واقعیت داره
طلبه های اونموقع کجا طلبه های الان کجا...